عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

۹۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است


 

طرفداران فرهنگ غرب مدعی هستند که جایگاه و منزلت و حقوق زنان در نظام‌های غربی مراعات شده و تحقیر و انزوای زنان جای خود را به تساوی حقوق زن و مرد و رسیدن به خاستگاه‌ها و جایگاه اصلی زنان در جامعه داده است.
در نوشتار حاضر،شهید مطهری(ره) ضمن بیان تفاوت‌ها و اختلافات موجود درباره شخصیت زن، دیدگاه اسلام ناب را درباره جایگاه و منزلت حقیقی زنان از منظر قرآن تبیین می‌نماید.


***
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که درباره زن وجود داشته این است که می‌گفته‌اند: زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است. اسلام هرگز چنین سخنی ندارد. اسلام، اصل علت غایی را در کمال صراحت بیان می‌کند؛ اسلام با صراحت کامل می‌گوید: زمین و آسمان، ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده‌اند، اما هرگز نمی‌گوید زن برای مرد آفریده شده است.
اسلام می‌گوید: هر یک زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده‌اند: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن.» زنان، زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آن‌ها. (بقره- 187)
اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد می‌دانست، قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر می‌گرفت، ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمی‌داند، در مقررات خاص خود د رباره زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.
یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته درباره زن وجود داشته، این است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب‌ناپذیر می‌دانسته‌اند. بسیاری از مردان با همه بهره‌هایی که از وجود زن می‌برده‌اند، او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود می‌دانسته‌اند. قرآن کریم مخصوصا این مطلب را تذکر می‌دهد که وجود زن برای مرد خیر است؛ مایه سکونت و آرامش دل او است.
یکی دیگر از آن نظریات تحقیرآمیز این است که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز می‌دانسته‌اند. اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر، مادر را فقط به منزله ظرفی می‌دانسته‌اند که نطفه مرد را که بذر اصلی فرزند است، در داخل خود نگه می‌دارد و رشد می‌دهد. در قرآن، ضمن آیاتی که می‌گوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر که در تفاسیر توضیح داده شده، به این طرز تفکر خاتمه داده شده است.
از آنچه گفته شد، معلوم شد اسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت، نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته، بلکه آن نظریات را مردود شناخته است. (نظام حقوق زن در اسلام، صص 147- 152)
استقلال اقتصادی زنان
اسلام در هزار و چهارصد سال پیش این قانون را گذراند و گفت: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن».۱
مردان را از آنچه کسب می‌کنند و به دست می‌آورند، بهره‌ای است و زنان را از آنچه کسب می‌کنند و به دست می‌آورند، بهره‌ای است. (نساء- 32)
قرآن مجید در آیه کریمه همان‌طوری که مردان را در نتایج کار و فعالیت‌شان ذی‌حق دانست، زنان را نیز در نتیجه کار و فعالیت‌شان ذی‌حق شمرد.
در آیه دیگر فرمود: «للرجال نصیب مما ترک الوالدان والاقربون و للنساء نصیب مما ترک الوالدان والاقربون.»
یعنی مردان را از مالی که پدرو مادر و یا خویشاوندان بعد از مردن خود باقی می‌گذارند، بهره‌ای است و زنان را هم از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود باقی می‌گذارند، بهره‌ای است. (نساء- 7)
این آیه، حق ارث بردن زن را تثبیت کرد. ارث بردن یا نبردن زن، تاریخچه مفصلی دارد. عرب جاهلیت حاضر نبود به زن ارث بدهد، اما قرآن کریم این حق را برای زن تثبیت کرد.
یک مقایسه
پس قرآن کریم سیزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادی داد. با این تفاوت: اولا، انگیزه‌ای که سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادی بدهد، جز جنبه‌های انسانی و عدالت‌دوستی و الهی اسلام نبوده. در آن‌جا مطالبی از قبیل مطامع کارخانه‌داران انگلستان وجود نداشت که به خاطر پرکردن شکم خود این قانون را گذراندند؛ بعد با بوق و کرنا دنیا را پر کردند که ما حق زن را به رسمیت شناختیم و حقوق زن و مرد را مساوی دانستیم.
ثانیا، اسلام به زن استقلال اقتصادی داد، اما به قول «ویل دورانت» خانه‌براندازی نکرد، اساس خانواده‌ها را متزلزل نکرد، زنان را علیه شوهران و دختران را علیه پدران به تمرد و عصیان وادار نکرد. اسلام با این دو آیه، انقلاب عظیم در اجتماع به وجود آورد، اما آرام بی‌ضرر و بی‌خطر.
ثالثا، آنچه دنیای غرب کرد، این بود که به قول «ویل دورانت» زن را از بندگی و جان کندن در خانه رهانید و گرفتار بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه کرد؛ یعنی اروپا غل و زنجیری از دست و پای زن باز کرد و غل و زنجیر دیگری که کمتر از اولی نبود، به دست و پای او بست. اما اسلام زن را از بندگی و بردگی مرد در خانه و مزارع و غیره رهانید و با الزام مرد به تأمین بودجه اجتماع خانوادگی، هر نوع اجبار و الزامی را از دوش زن برای تأمین مخارج خود و خانواده برداشت.
زن از نظر اسلام در عین این که حق دارد طبق غریزه انسانی به تحصیل ثروت و حفظ و افزایش آن بپردازد، طوری نیست که جبر زندگی، اورا تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زیبایی را که همیشه با اطمینان خاطر باید همراه باشد، از او بگیرد. اما چه باید کرد، چشم‌ها و گوش‌های برخی نویسندگان ما بسته‌تر از آن است که درباره این حقایق مسلم تاریخ و فلسفی بیندیشند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نظام حقوق زن در اسلام، صص 258-256
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۴۹
یه بنده خدا

از نگاه شهید مطهری آیا ولایت فقیه انتصابی است یا انتخابی؟¤
حجت الاسلام بهروز لک: آن چیزی که درسال های 56 و 57 مطرح بوده این است که مردم، انقلاب کردند و عملا رهبری دینی را پذیرفتند و ممکن است که برخی از افراد این اشکال را بکنند که چرا در مبارزه مسلحانه، از اسلام گرایان سرمایه گذاری بیشتری کرده ایم و اما آن چیزی که مهم شمرده می شود این است که مردم به اقبال خودشان، رهبری دینی را پذیرفتند و از میان تمام کاندیداها و گزینه های مختلف، امام خمینی(ره) به عنوان یک شاخص رهبری مورد اعتبار عمومی قرار گرفتند؛ یعنی آن چیزی که در متن قانون اساسی 58 مطرح شده است، اقبال عمومی مردم است و این اقبال عمومی نشانگر این است که میان رهبری و امت یک نوع هماهنگی و ارتباط بسیار وثیقی وجود دارد و این، اصلی است که تا به حال، رهبر معظم انقلاب به عنوان محبوب ترین شخص در نظام جمهوری اسلامی ایران است و هیچ تقابلی میان امام خمینی(ره)، ولایت فقیه و مردم و رهبری نیست و زمانی تقابل به وجود می آید که یک نوع دوگانگی میان استبداد و دموکراسی با نگاه غربی ایجاد بشود و غربی ها به خاطر نگرش انسان محورانه و سکولاریستی خودشان، ماهیت این حکومت اسلامی را که یک رابطه عاطفی و عقلانی و حتی عاشقانه بین امت و امامت وجود دارد را نمی توانند خوب تصور و درک کنند و قائلند که دموکراسی غربی است یا لیبرالیستی و اگر این نباشد، حتما استبدادی است. در حالی که این طور نیست.
زمانی، فردی به امام خمینی(ره) اشکالی کرده بود و گفته بود که امام خمینی(ره) درباره مطلبی، تناقض آمیز سخن گفته است، اما اشکال از اینجا است که فکر می کنند جمهوریت فقط به شکل لیبرال دموکراتیک است، در حالی که این طور نیست و شهید مطهری(ره) در جاهای مختلف، مسئله حاکمیت الهی را نیز مطرح کرده است.
شهید مطهری(ره) یک پایگاهی را پذیرفت که در اسلام، خداوند و اهل بیت(ع) به دلیل اینکه عصمت و اعلمیت دارند و این حق را از جانب خداوند دارند که به عنوان راهنما و امام نصب شوند و عده ای سعی کرده اند که تفسیر خاصی از شهید مطهری(ره) ارائه بدهند، اما عمل منصفانه این است که هر دو بخش از فرمایشات شهید مطهری(ره) نیز در کنار هم قرار گرفته بشود و همچنین زمانی که مقام معظم رهبری نیز مکتب سیاسی امام خمینی(ره) را توضیح دادند، پنج محور را مدنظر قرار دادند، اولین نقش و تأثیرگذاری کلیدی، مردم هستند و بحث اینجاست که آیا مردم در مشروعیت دخالت می کنند یا در اجرا؟ و قرآن کریم تصریح کرده است که امر مسلمانانی که تسلیم خدا و پیغمبر(ص) شده اند، پذیرفته شده است؟
شهید مطهری(ره) در عبارتی تحمیل را نفی می کند و می گوید: نباید ایده ها به مردم تحمیل شود و این باید در حقیقت براساس رضایت مردم باشد. نتیجه سخن این است که شهید مطهری(ره) الگویی از نظام سیاسی طراحی می کند و در مصداق و اجرا شهید مطهری(ره) قائل است که مردم در انتخابات، حضوری جدی داشته باشند و این همان انتخاب رهبر به وسیله مردم است. شهید مطهری(ره) بخش سومی را در دو بخش دموکراسی و استبداد ایجاد می کند و آن حکومت جمهوری اسلامی است و در این حکومت، حاکمان توسط خداوند مستقیما یا غیرمستقیم مشخص می شود و مردم نیز در این فضا حاکمان را همراهی می کنند و نقش مردم در مدیریت و اجرائیات بارزتر و شاخص تر خواهد بود.
¤ آیا مردم به عنوان جزءالعله در اندیشه شهید مطهری(ره) که مشروعیت می دهد نه مقبولیت، می توانند دخالت داشته باشند؟
حجت الاسلام لک زایی: در مجموعه فرمایش های استاد مطهری(ره) برای حکومت اسلامی سه رکن را می توان نام برد: رکن اول استحقاق، لیاقت و صلاحیت است، رکن دوم مشروعیت است و مصداق آن در قرآن آمده و بعد از اینکه خدا حضرت ابراهیم(ع) را مورد امتحانات مختلفی قرار داد و حضرت ابراهیم(ع) سربلند از آن بیرون آمد، خداوند به او گفت: الان به مقصد امامت رسیده ای، سپس حضرت ابراهیم(ع) از خداوند سؤال می کند که آیا ذریه من نیز شامل این منصب می شوند یا نه؟ سپس خداوند فرمود: «لاینال عهدی الظالمین» یعنی عهد من یعنی امامت به ستمکاران نمی رسد.
بعثت در چهل سالگی پیامبر(ص) اتفاق افتاد اما حکومت در 53 سالگی پیامبر(ص) تشکیل شد، یعنی در سیزده سالی که پیامبر(ص) در مکه بودند حکومتی تشکیل نشد و در حقیقت مشکل همان رکن سوم یعنی قدرت است. یعنی رهبر دینی برای تشکیل دادن حکومت باید قدرت تشکیل حکومت را داشته باشد و این قدرت همان عنصر مردمی است. بنابراین علامت قدرت همان اقبال عمومی مردم است و بدون بسط ید و قدرت نمی توان کاری کرد. مشروعیت از ناحیه خداوند متعال تولید می شود و خداوند گفته است، تکلیف موقعی متوجه انسان می شود که قدرت داشته باشد یعنی اگر مردم از پیغمبر(ص) اقبال نکنند، حکومتی تشکیل نمی شود.

 
¤ علت اینکه «ولایت مطلقه فقیه» مترقی ترین مدل حکمرانی است، چیست؟
حجت الاسلام بهروزلک: انسان ها به لحاظ کلیت خودشان، یک سری نیازها و ویژگی هایی دارند که باید تبیین بشود، و این نیازها باید مدنظر قرار گرفته شود، بحث اینجاست که چه کسی باید این نیازها را تشخیص بدهد؟ و نگرش اسلامی مبتنی بر این اصل است که خداوند به عنوان خالق انسان ها تشخیص کاملی در دین خودش نسبت به تأمین نیازها ارائه کرده است و در واقع اگر ایدئولوژی نظام امامت و مباحث کلامی شهید مطهری(ره) را مدنظر قرار داده شود، می توان استخراج کرد که خداوند بهتر می تواند نیازهای انسان را تامین بکند. در حکومت استبدادی، حاکمی که در رأس کار است، تشخیص شایسته ای را اصلا ندارد؛ یعنی آن حاکم یا براساس نظامی موروثی به حکومت رسیده است و یا با قدرت خودش؛ و در طول تاریخ دیده شده است که مستبدان، خواسته ها و هواهای نفسانی خودشان را بر دیگران تحمیل می کردند و غالبا نیز با مصالح امت در تعارض و تضاد قرار می گرفت.
مقام معظم رهبری قائلند که اصول گرایی بدون اصلاح طلب دگم اندیشی است و اصلاح طلبی بدون اصول نیز باعث هرج و مرج خواهد شد. بنابراین مترقی بودن نظام جمهوری اسلامی از این اصل نشأت می گیرد که دارای اصول است و نیز دارای تامین نگرش های مردم است و ترکیب این دو همان اصل، نظام مقدس جمهوری اسلامی است و یقینا در نظام عالی اسلامی که نظامی مهدوی(عج) نیز است مردم با اراده خودشان سراغ امام زمان(عج) خواهند رفت و درک می کنند که بهترین راه این است که از امام معصوم(ع) تبعیت شود و به گفته امام خمینی(ره) در دموکراسی های غربی ظاهر قضیه مردم هستند اما در پشت صحنه مافیای قدرت هستند که حتی با تبلیغات کاذب نیز، جوهای کاذب را ایجاد می کنند.        
... پایان ...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۵۷
یه بنده خدا

¤ شأنیت دخالت ولی فقیه درحکومت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری (ره) چیست؟
حجت الاسلام لک زایی: عمل و رفتار سیاسی از یک طرف و افکار سیاسی شهید مطهری (ره) از طرفی باید یکدیگر را تکمیل کنند و نباید درتحلیل اندیشه شهید مطهری (ره) مسیری طی شود که به تضاد برسد .بنابراین شهید مطهری (ره) از سوی امام خمینی (ره) به عنوان عضو شورای انقلاب تعیین شده بود و او درخواست امام خمینی (ره) را پذیرفت. شهید مطهری (ره) برای دیدن امام خمینی (ره) به فرانسه رفت و از ایشان کسب تکلیف کرد و زمانی که امام خمینی (ره) به ایران بازگشتند، شهید مطهری (ره) ستاد استقبال از امام خمینی (ره) را تشکیل داد و سپس درخدمت امام خمینی (ره) بود و با وارد شدنش به حوزه های مختلف به فعالیت پرداخت و با وارد شدن به فضاهای انقلابی بود که به شهادت رسیدند.
بنابراین استاد مطهری (ره) درکنار نقش تئوریکی خود، اقدامات عملی نیز داشت اما با یک فضای عملی باید دید که شهید مطهری (ره) در اندیشه سیاسی خودشان چه مواردی منظورشان بود. آن چیزی که از این مطلب فهمیده می شود این است که امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب و ولی فقیه جامع الشرایط خودشان را در سطح یک رئیس جمهور تنزل می دهند و پایین می آورند وشأن امامت و نیابت از امام در فقه و فلسفه و کلام سیاسی شیعه، یک شأن اجرایی درآن حد و مقام نیست و درحقیقت شأن و جایگاه اصلی رهبر این است که امت را هدایت کند تا به قرب الهی نیز نائل آیند و در واقع فلسفه دولت در مکتب اهل بیت(ع)، فراهم کردن زمینه های قرب به خدا است و خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:«و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» یعنی «وجن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند»، و همچنین خداوند درجای دیگری از قرآن کریم می فرماید: انبیاء برای انسان سازی مردم آمده و مبعوث شدند.
بنابر این وظیفه رهبر الهی این است که به گونه ای امور را پیش ببرد و سازماندهی بکند که امور کشور توسط خود مردم انجام و مدیریت شود. بنابر تعریف استاد مطهری (ره) درکتاب مقدمه ای برجهان بینی اسلامی،رهبر وظیفه دارد تا انسان را در سه ساحت پشتیبانی کند؛ البته با توجه به ساحت های وجودی انسان، ابتدا ساحت عقلی مدنظر است؛ یعنی رهبر باید اعتقادات را آن گونه که تحت نظر تعالیم اسلامی است ارائه کند و در نتیجه اعتقادات و باورها، بنیاد یک جامعه نیز می شود.
ساحت دوم مربوط به حوزه گرایش ها می شود وعملکرد رهبری دراین حوزه این گونه است که فضائل و رذایل را در یک مجموعه منظم ارائه می کند و این مربوط به ساحت قلب می شود که ازآن به عنوان اخلاق نیز یاد می شود. جامعه اسلامی، جامعه ای است که به لحاظ اخلاقیت و گرایش ها، فضیلت محور باشد. سطح سوم مربوط به ظواهر، حواس و رفتارها است و در این سطح،عمده آن چیزی که مورد توجه دین اسلام قرار گرفته است و رهبر وظیفه تبیین کردن آن را به عهده دارد، مربوط به حوزه فقه است و در واقع فقه به رفتارها نظم می بخشد. بنابراین اگر برای هر کدام از این سه سطح، اصطلاحی بخواهد آورده شود، سطح اول، سطح عقلانیت، سطح دوم، سطح فضیلت و سطح سوم سطح شریعت نامیده می شود.
تبیین هایی که استاد مطهری (ره) درباره جمهوری اسلامی درصدا و سیما دارد این است که می فرماید جمهوریت قالب و اسلامیت محتوی است و در واقع استاد مطهری (ره) با ظرافتش، مردم سالاری دینی را از دیگر نظام ها جدا می کند و همچنین نظام های سیاسی را با روش استاد مطهری(ره) درسه گروه می توان آن را طبقه بندی کرد:دسته اول نظام هایی است که نه باخدا و نه با مردم کار دارند، مانند حکومت های دیکتاتوری و استبدادی، دسته دوم حکومت هایی هستند که صرفاً متکی به مردم هستند وکاری به خدا و دین و پیغمبر ندارند وبه آنها مردم سالار یا دموکراتیک گفته می شود، دسته و الگوی سوم دسته ای است که با مردم و دین خدا و پیغمبر کار دارد، اما جایگاهشان متفاوت است. یعنی دین تعیین کننده محتوی، رهبری ایدئولوگ است.و ایدئولگ کسی است که زمام امور جامعه را برعهده دارد و سیاست های کلی را تعیین می کند و برحرکت کلی جامعه اشراف دارد اما از طرفی دریک بخش، شکل و ساختار وجود دارد و این براساس خواست و نظر و بیعت مردم تعیین می شود.
از دیدگاه استاد مطهری (ره) درساختار حکومت اسلامی یک عنصر غیرقابل تغییر است و آن عنصر رهبری است؛ یعنی نظام اسلامی، نظامی است که رهبر در رأس آن باشد. در زمان پیغمبر(ص) رهبری جامعه برعهده خودشان است و در زمان امام معصوم خود امام معصوم (ع) رهبری را برعهده دارند، اما درعصر غیبت، رهبر، فقیه جامع الشرایط است. اما بقیه عناصر و ساختارها به صورت اقتضایی است؛ یعنی باید متناسب با دستاوردهای بشری نگاه کرد که بهترین ساختار و نیازها چه چیزی است؟ به عنوان نمونه نگاه می شود که سیستم استانداری باشد یا ایالتی و فدرال و همچنین منصب، نخست وزیری باشد یا نباشد که بخواهیم آن را حذف کنیم، یعنی همه اینها اقتضایی است و براساس تجارب بشری و مقتضیات زمان و مکان دراین بخش ها تصمیم گرفته می شود. عنصر رهبری، عنصری غیرقابل تغییر و ثابت است.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۳
یه بنده خدا

¤ آیا فقه شیعه می تواند پاسخگوی نیاز مدرن باشد و آیا لازم است که فقه شیعه با دنیای مدرن مقایسه شود؟ و همچنین آیا فقه سیاسی از نظر شهید مطهری(ره) یک دانش تولیدکننده است یا مصرف کننده؟
حجت الاسلام بهروز لک: با توجه به اشتغال و دغدغه های کلانی که شهید مطهری(ره) عنوان می کردند، باید اندیشه سیاسی شهید مطهری(ره) را جست وجو کرد و شاید به وسیله شیوه ای که مرسوم است، از فقه سیاسی سخن گفته شود؛ یعنی برگرداندن احکامی که به منابع چهارگانه صادر می شود و شیوه و اسلوب فقهی که از ادله اربعه در بعد یک حکم بحث می کند، شاید با پایبند بودن به صورت اختصاصی، توقع به جایی نباشد که از شهید مطهری(ره) این گونه طلب شود.
شهید مطهری(ره) در اواخر عمرشان به دلیل سخنرانی ها، همایش ها و نظراتی که در مناظرات اعلام می کردند، یک لایه هایی را در سیاست اسلامی را مطرح کرده اند و شاید آن چیزی را که شهید مطهری(ره) از آن یاد کرده است و دیدگاه های خودش را در آن مطرح کرده است، یک نوع زمینه کلی کلام و اندیشه سیاسی با ترکیبی از مباحث فلسفه سیاسی، مباحث کلام سیاسی و یک سری تحلیل هایی که راجع به تحلیل ماهیت پدیده های اجتماعی است و آن را از یک نوع رویکرد جامعه شناختی مطرح کرده است، بنابراین با نگاه به اندیشه سیاسی شهید مطهری(ره)، او جزء یکی از مصلحان و احیاگرانی قرار می گیرد که درصدد احیای اسلام درمقابل تجدد انسان محور وسکولار غرب است. بنابراین شهید مطهری (ره)، اندیشه ها و دغدغه های زمان خودش را به نوعی از یک سو، پاسخگویی به شبهات و انحرافاتی که صورت گرفته بود، قرارداد و از سوی دیگر درصدد دوری گزیدن از رویکردهای تحجرگرایانه ای که از زمان، عقب هستند و قادر به فهم نیازهای زمان و عمیق اسلام نیستند.
اگر رویکرد مسئولیت محوری راکه شهید مطهری (ره) برای جامعه درکتاب جامعه و تاریخ مطرح کرده است، علاوه بر مسئولیت آحاد و افراد جامعه، هویت جمعی را نیز مطرح کرده است و این نشان می دهد که یک نوع رویکرد اجتماعی وجود دارد. شهید مطهری با فلسفه کلان اجتماعی خودش، بحث دخالت دین را مطرح می کند و وقتی به کتاب«اسلام و مقتضیات زمان» شهید مطهری (ره) مراجعه می شود، شهید مطهری (ره) دغدغه ای نسبت به پاسخ این مسئله داشت که چگونه اسلام می تواند، مقتضیات اجتماعی هر زمان را تامین کند ونیز شهید مطهری (ره) درمقابل افرادی از اندیشمندان و مصلحان اسلامی که به نوعی، دلدادگی به غرب نیز دارند، مانند محمد اقبال یا غرب گرایانی که اسلام را به شیوه مارکسیستی یا لیبرالیستی مطرح می کنند، اعلام موضع می کند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۵
یه بنده خدا


¤ شهید مطهری(ره) تحول در فقه سیاسی را چگونه مطرح کرد؟
حجت الاسلام لک زایی: استاد مطهری(ره) به لحاظ روش شناختی، فقه سیاسی را در ذیل مکتب اصولی ها مطرح کرده و مفصل وارد نقد اخباری گری شده اند و دلیلش این است که در نظر استاد مطهری(ره) غیر از اینکه جایگاه سیاسی عالم دینی در مکتب اخباری نادیده گرفته شده است؛ حتی جایگاه تعالیم سیاسی دین نیز مورد غفلت قرار گرفته است. از نظر اخباری ها، احادیث و روایات، تنها منابع معرفتی دین هستند که می توان به آن ها مراجعه کرد و از سنت، فراتر نمی توان رفت، بنابراین قرآن و عقل به دلایلی کنار گذاشته می شوند و اجماع را نیز مورد توجه قرار نمی دهند.
اما وقتی استاد مطهری(ره) مبنای اصولی را انتخاب می کند، واضح است که در کنار سنت و حدیث، بحث قرآن و عقل نیز به لحاظ معرفت شناسی و رو ش شناختی مورد توجه قرار می گیرند. اما روش شناختی مکتب اصولی که استاد مطهری مورد توجه قرار می دهند از جهت اینکه به لحاظ فلسفی نیز با حکمت متعالیه پشتیبانی می شود از ظرفیت های بیشتری نسبت به اصولیون مشابه برخوردار است و این نیز به خاطر این است که استاد مطهری(ره) به لحاظ فلسفی، شاگرد حضرت امام(ره) و علامه طباطبایی(ره) است که این دو استاد نیز از صاحب نظران حکمت متعالیه بوده اند.
همان طور که از آیت الله جوادی آملی نقل شده است زمانی که حکمت متعالیه در فقه تأثیر می گذارد، باعث حیات فقه می شود و این حیات ظرفیت هایی در فقه سیاسی متفکرین ایجاد می کند که فقهای مشابه که از حکمت متعالیه برخوردار نیستند ولو اینکه روش شناختی شان اصولی است اما از آن ظرفیت ها برخوردار نیستند.
اثر سومی که در فقه سیاسی استاد مطهری(ره) تأثیر می گذارد، بحث ذخایر معرفتی است که شهید مطهری(ره) در حوزه فقه سیاسی آنها را مطرح کرده است و ایشان علاوه بر اینکه مباحث فقه سیاسی امام خمینی(ره) را مدنظر قرار می دهند و مطرح می کنند، به ذخایر معرفتی مطرح در عصر مشروطه نیز توجه خاصی دارد و به تحلیل مباحث آیت الله نائینی و شهید شیخ فضل الله نوری پرداخته اند و در آثار خودشان، آنها را مورد توجه قرار داده اند، به همین خاطر است زمانی که با وقوع انقلاب اسلامی مواجه می شویم و حوادثی که به تدوین انقلاب اسلامی منجر شده است، دیده می شود که شهید مطهری(ره) با یک نگاه روشنی به تحولات نگاه می کند و مسئله رهبری فقیه جامع الشرایط در انقلاب برای ایشان پذیرفته و حل شده است. در تبیین ها و روشنگری هایی که شهید مطهری(ره) دارند، هم نهضت های اصلاحی معاصر ایران و جهان اسلام را به خوبی تبیین می کند و نیز به خوبی از آنها برای انقلاب اسلامی استفاده می کند.
شهید مطهری(ره) در سفرشان به فرانسه، ملاقاتی با امام خمینی(ره) داشتند و زمانی که به ایران برمی گردند، از او سؤال می شود که امام خمینی(ره) را چگونه یافتید؟ شهید مطهری(ره) می گوید: کسی را یافتم که «آمن بربه و هدفه و...» بود، یعنی امام خمینی(ره) هم به خدا و هم به هدفش و هم به مردم ایمان داشت و درواقع استاد مطهری(ره) پایه های نظریه مردم سالاری دینی را در جریان انقلاب تشکیل داد زیرا آن بخش «آمن بربه و هدفه و...» همان بخش اعتقادات و دستورات دین است که محتوای جمهوری اسلامی می شود و در این بخش آمده است که امام خمینی(ره) مردم را نیز قبول داشت و معتقد بود مردمی که حضور فعالی در انقلاب دارند، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت و این مطلب به جمهوریت و ساختار نظام و تحقق نظام از طریق حضور پرشکوه مردم برمی گردد.
شهید مطهری(ره) مجالی پیدا نکرد تا مباحث فقه سیاسی را به شکل گسترده ای مطرح بکند و درحقیقت مردم از دیدگاه ها و نظریاتش محروم شدند اما همان اندازه بحث های پراکنده در آثار شهید مطهری(ره)، اگر مورد توجه محققین قرار بگیرد، یک اندیشه سیاسی را در حوزه فقه سیاسی شیعه به نمایش می گذارد که عناصر روش شناختی آن روشن است و نیز در قالب مکتب اصولی ها و هم عناصر و بنیادهای کلامی و فلسفی شهید مطهری(ره)به لحاظ فلسفی، چه حکمت متعالیه که از آن به عنوان فقه سیاسی متعالیه یاد می شود؛ یعنی فقه سیاسی استاد مطهری(ره) به عنوان فقه سیاسی متعالیه قابل ارائه است و به لحاظ کلامی، استمرار امامت در اندیشه شیعه است و فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب امام معصوم(ع)، استمرار امامت را برعهده دارد؛ امام زمان(عج) غایب است اما امامت غائب نیست؛ یعنی امامت در قالب نیابت ادامه پیدا می کند، به لحاظ سازوکار تحول در اندیشه اصولی در واقع فقه سیاسی متعالیه، فقه سیاسی است که بتواند متناسب با تحولات سیاسی اجتماعی بیرونی، دیدگاه اسلام را ارائه بدهد و استاد مطهری(ره) کسی است که می گوید: «از آغازی که قلم به دست گرفتم، پیوسته به دنبال پاسخ دادن به مسائل روز بودم تا به شبهات و هجمه هایی که نسبت به اعتقاد دینی مطرح می شود پاسخ بدهم»، بنابراین استاد مطهری(ره) در کلی بودن اندیشه اش و در فقه سیاسی نیز، مرزبانی از مکتب اسلام را در نظر داشت.
پاره ای از اظهارنظرهایی که در مورد فقه سیاسی استاد مطهری(ره) صورت گرفته است، نباید به گونه ای باشد که کمبود فرصت او را در تبیین این نظریه را نادیده بگیرد و باید مباحثی که فعلا در آثار ایشان موجود است را تمام یافته تلقی کرد؛ یعنی اگر این استاد، شهید نمی شد، یقینا مباحث دیگری را راجع به تحولات انقلاب اسلامی نیز مطرح می کردند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۴۰
یه بنده خدا

حجت الاسلام محسن قرائتی:

یک خاطره راجع به پاکستان دارم که به من گفتند این جلسه خیلی مهم است، همه

 اهل سنت هستند. همه هم وهابی درجه یک. من گرچه گفته ام، اجازه بدهید تکرار

 کنم. در پاکستان رفتیم، آقای قرائتی حواست را جمع کن، در این جلسه همه استاد

 دانشگاه اند، همه صاحبان مجله و روزنامه، وهابی درجه یک. گفتم باشد. ما در ایران

 هم که صحبت می کنیم سنی خیلی است وحشتی از سنی نداریم. گفت نه، آخر

 این جا... گفتم خیلی خوب. دیدم خیلی می ترسد، گفتم آقا نترس. ما یک سخن

 رانی کردیم و جمله جمله گفتیم، این ها هم خیلی خوش شان آمد، چند بار هم

 برای ما کف زدند. آخر سخن رانی مان یکی از اینها خیلی هیجانی شد، بلند شد

 نعره کشید، گفت: احسنت. بعد گفت حیف که تو شیعه هستی. من گفتم: نه

 شیعه، نه سنی، قرآن. گفت: باشد. گفتم ساعت بگذار، یک دقیقه از قرآن ثابت می

 کنم چرا شیعه هستم. به آیاتی که همه تان حفظید. گفتند ثابت کن. گفتم باسمه

 تعالی.

1- تا پیغمبر بود شیعه و سنی نبود، رهبر همه، شخص پیغمبر بود. بعد از پیغمبر

 مسلمان ها دو گروه شدند. ما فقهمان را از اهل بیت گرفتیم، شما از چهار تا عالم

 دیگر. ابوحنفیه و احمد و مالک و شافعی. هنوز یک دقیقه نشده است. من که فقهم

 را از اهل بیت گرفته ام، سه تا آیه قرآن دارم. قرآن راجع به اهل بیت می گوید:

 «یطهرکم تطهیراً.» (احزاب-33) احدی نگفته است یطهرکم مال آنهاست. نه شیعه

 گفته است نه سنی.

 2- اهل بیتی که من دینم را از او گرفته ام قرن اول بوده اند،چهار تا عالم شما قرن دوم متولد شدند.

ما یک قرن جلوتریم، قرآن می گوید والسابقون السابقون...(واقعه-10)


3- تمام اهل بیت شهید شدند، یکی از این آیت الله های شما شهید نشد. قرآن می

 گوید: «فضل الله المجاهدین» (نساء-95) پس من دینم را از کسی گرفته ام که سه

 تا آیه دارد، « یطهرکم تطهیراً»، والسابقون السابقون، قتلوا فی سبیل الله » (آل

 عمران-169)

تو دینت را از او گرفته ای یک آیه بخوان. اگر یک آیه خواندی الآن من

 سنی می شوم، در تلویزیون پاکستان هم مصاحبه می کنم که قرائتی شیعه آمد

 در پاکستان سنی شد، سیصد-چهارصد استاد دانشگاه ماندند. آری انس با قرآن

 همه جا نجات می دهد. (1)

پاورقی:

1- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۳
یه بنده خدا


استاد شهید مرتضی مطهری(ره) درباره مفهوم نفاق و منافق تعبیر لطیف و دقیقی دارد. او که خود شهید راه بصیرت شد و جان گرامی اش مغضوب منافقین قرار گرفت، در تبیین این دو کلید واژه می فرماید «نفق یعنی راه، البته راه های مخفی و پنهانی.

 یادم هست وقتی ما شرح نظام (کتابی است در صرف و نحو...) می خواندیم، در آنجا به لغتی برخورد کردیم و بعد در کتاب لغت دیدم و آن، لغت نافقاً بود. در آنجا این جور معنی کرده بود؛ موش صحرایی، سوراخ خودش را که در صحرا می کند، یک احتیاطی می کند برای نجات از دشمن و یک در برای سوراخ و آغل خودش باز می گذارد که همان در معمولی رفت و آمد است که باید برود و بیاید؛ ولی بعد در ته آن و در یک نقطه دوردستی که از این دروازه آشکار دور است، از زیرزمین به طرف بالا می کند و می کند تا سقف را به کف زمین نزدیک کند اما آن قدر نمی کند که سوراخ بشود بلکه یک قشر نازگی باقی می گذارد و نه آن قدر نازک که خود قشر خراب بشود، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در پیدا شد، او بتواند با سرش محکم بزند و این قشر، خراب بشود. این که از این در وارد می شود، او از آن در خارج شود. عرب به این می گوید نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی سرپوشیده... در لغت هم وقتی ما نگاه می کنیم که منافق را چرا منافق می گویند می بینیم گفته اند برای اینکه دو در برای خودش قرار داده، یک در ورودی که از آن در به اسلام وارد می شود و یک خروجی که باید فرض کنیم در پنهانی است. از یک در وارد و از در دیگر خارج می شود... مؤمنی داریم، کافری داریم و منافقی... منافق کسی است که فکر و اندیشه یک جور می گوید، زبانش جور دیگر، درست ضد آن. احساسات و عواطفش در یک جهت است ولی تظاهرات ظاهری اش در جهت دیگر... نفاق یعنی کفر در زیر پرده. منافق یعنی کافری که کفر خودش را در پشت پرده مخفی نگه داشته است.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۶
یه بنده خدا



انطباق روایت با مضمون شعر حافظ
روایتی در تفسیر صافی است که وقتی آن را خواندم مخصوصا از انطباقش با مضمون شعر معروف حافظ که اغلب از یکدیگر می پرسند «مقصود چیست؟» خیلی تعجب کردم. اغلب نمی توانند توجیه کنند و من خیال می کنم توجیه درست آن شعر حافظ همین است. در روایت است که در نماز مجموعا در چهار مرحله و چهار بار ما تکبیر می گوییم، یعنی دستها را (به آن صورت خاص بالا می بریم.) یکی در موقع تکبیره الاحرام (وقتی که خدا را تکبیر می گوییم) اعم از اینکه یک بار تکبیره الاحرام بگوییم یا تکبیرات افتتاحیه را هم بگوییم. یک بار وقتی که به رکوع می رویم؛ باز سنت است که بگوییم الله اکبر. یک بار وقتی که سر از سجده اول برمی داریم و یک بار وقتی که سر از سجده دوم برمی داریم. ظاهرا مضمون روایت این است که ما در نماز چهار بار اینچنین می کنیم؛ هم ابتدا که الله اکبر می گوییم، هم در موقع رکوع و هم در موقع سجود اول و دوم با گفتن الله-اکبر همه چیز را پشت سر می اندازیم.
شعری منسوب به حافظ است که در دیوانهای حافظ هست، حال نمی دانم جزء آن شعرهای اصیل حافظ است یا نه. غیرحافظ هم هرکه گفته، بسیار عالی گفته، می گوید:
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
توحید را می گوید. می گوید من همان وقت که عشق خدا را پیدا کردم و سر تسلیم به آستان الهی نهادم، چهار تکبیر گفتم برهرچه که هست؛ یعنی هرچه هست را با چهار تکبیر یعنی با چهار (بار دستها را به آن شکل خاص بالا بردن) پشت سر انداختم. بعضی می گویند: چه مناسبتی هست میان تکبیر (و «هرچه که هست») که من «چهار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست»؟ تکبیر زدم یعنی چه؟ چون هر تکبیری (توأم با دستها را به آن شکل خاص بالا بردن) است «تکبیر زدم» یعنی پشت سرانداختم. می گویند بسیار خوب، معنی تکبیرزدن پشت سرانداختن است. چهار بار یعنی چه؟ می خواست بگوید دوبار یا سه بار و یا هفت بار. این روایت توضیح می دهد که در چهار مرحله و موقف نماز است که ما تکبیر می گوییم. آن وقت با توجه به اینکه در این آیه که می فرماید: «وانحر صحبت از کوثر و یک سرچشمه خیر و برکت است او می گوید: «من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق». چقدر تناسب است میان این شعر و این سوره!
انا اعطیناک الکوثر ما آن سرچشمه خیر کثیر (را به تو عطا کردیم.) اینها را که قرآن مبهم می گوید برای این است که حقیقت اینها آنچنان عظیم و رفیع است که ما نمی توانیم درک کنیم، خود پیغمبر درک می کند و کسانی که به حقایق رسیده اند، مثل ائمه و ما همین قدر می دانیم سرچشمه ای است که از آن سرچشمه خیر می جوشد. پس حالا که چنین تفضلی از خدا به تو شده است، به شکرانه، عبادت کن وانحر و تکبیر بگو یکسره بر هرچه که هست. می فرماید: پیغمبر! به تو گفتند ابتر، گفتند دنباله ات قطع شد، ان شأنئک هوالابتر آن بدبختی که تو را ابتر می خواند و دشمن می دارد، ابتر منحصرا خود اوست. تاریخ گفته است که این از معجزات قرآن است. این سخن را عاص بن وائل سهمی پدر عمر و عاص به پیغمبر اکرم گفت و این آیه اشاره به او می کند و او در زمانی که این سخن را گفت، پسرها داشت، ولی یک قرن و دو نسل بیشتر نگذشت که نسل او بکلی منقطع شد و کسی از او باقی نماند.


... پایان ...

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۵
یه بنده خدا

مقصود از «وانحر»
وانحر و نحر کن. در اینکه مقصود از «وانحر» چیست، تفسیرها فرق می کند. بسیاری از مفسرین می گویند دراین آیه (فصل لربک وانحر) «صلاه » روشن است که نماز است، «نحر» هم نوعی زکات و انفاق است. مقصود همان نحر کردن شتر است. چون ذبح شتر را «نحر» می گویند. اهل تسنن اغلب در تفاسیرشان گفته اند مقصود از نماز، نماز عید اضحی است و مقصود از نحر هم قربانی ای است که در ایام حج می شود. پس نماز بخوان عید اضحی را و قربانی کن در راه خدا. بسیاری از مفسرین خودمان هم همینطور گفته اند.
ولی در روایات ما گفته اند مقصود از «وانحر» این است که در حال نماز اینچنین کن. «نحر» جای خاصی از گلو را می گویند. مستحب است انسان در وقت نماز (تکبیره الاحرام) دستها را طوری بالا ببرد که محاذی نرمه های گوش و درمقابل گلوی انسان قرارگیرد. در لغت به این معنا هم استعمال شده، یعنی در نماز اینچنین کن. مفسرین به نظرشان رسیده بعید است که وقتی گفت «فصل» نماز بخوان، دنبالش یک مسئله کوچکی که از آداب نماز است ذکر شود، این ارزشی ندارد، لابد مقصود عملی است درمقابل نماز. ولی نه، مخصوصا همین عمل درنماز یک مفهوم خاصی دارد. وقتی که قرآن می گوید ای پیغمبر نماز بخوان و چنین کن، الله اکبر و چنین کن، به آن مفهوم و مقصودش نظر دارد. چرا ما در نماز وقتی می گوییم الله اکبر اینچنین می کنیم؟ (مستحب است که وقتی شروع می کنیم به گفتن الله اکبر، دستها برود بالا و وقتی به بالاترین نقطه رسید، کلام ما به راء «اکبر» برسد.) معنی این کار چیست؟ الله اکبر خودش معنی دارد، تکبیر خداوند است؛ خدا بزرگتر است از همه چیز. بلکه از «همه چیز» هم درست نیست، در روایات گفته اند بگویید خدا بزرگتر است از اینکه به وصف دربیاید. (5) حالا این کار من یعنی چه که وقتی می گویم الله اکبر با دستهایم اینچنین می کنم؟ به چه چیزی می خواهم اشاره کنم؟ آیا اصل کار، عقب رفتن دستهاست یا جلو آمدن آنها یا هردو؟ اصل کار، عقب رفتن است، این دومی جزء کار نیست، بلکه کار تمام شده و دستها را به حال عادی درمی آوریم. مقصود از این کار چیست؟ یعنی پشت سر افکندم هرچه هست، غیر از خدا.
پس وقتی می گوید: فصل لربک وانحر یعنی نماز بخوان و خدا را داری کافی است. (اعتماد به خدا)؛ خدا کوثر به تو داده، تمام کائنات را پشت سر بینداز. این، مفاد «قل الله ثم ذرهم» (انعام/ 19) است: بگو خدا، همه چیز را رها کن، آزاد باش از همه چیز.

پاورقی: 5- کافی ج1/ ص711 و بحارالانوار ج81/ ص961.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۰۱
یه بنده خدا

مقصود از «کوثر»
این است که قرآن فرمود: انا اعطیناک الکوثر ما به تو کوثر دادیم. مسلماً در «کوثر» خیر کثیر نهفته است. ولی آیا مقصود از «کوثر» خیر کثیر است یا چیزی که منشأ خیر کثیر است؟ ظاهرا دومی است. البته منشأ خیر کثیر هم خیر کثیر است. یعنی ما به تو چیزی دادیم که از او خیر کثیر برمی خیزد، یک منبع خیری به تو داده ایم که هرگز منقطع نخواهد شد. حال مقصود چیست، بعد عرض می کنم. چیزی ما به تو داده ایم که هرگز منقطع نخواهد شد، منبعی که برای همیشه جوشان است قرآن هیچ تفسیر نمی کند که آن چشمه فزاینده چیست.
مقصود از آن منبع جوشان چیست؟ بعضی گفته اند مقصود این است که ما به تو نبوت و وحی و قرآن دادیم و در واقع ما چیزی به تو دادیم که صدها هزار برابر فرزند ذکور، آن اثری که باید داشته باشد دارد. در واقع ما کاری برای تو کردیم که تو را پدر بشر قرار دادیم. بعض دیگر گفته اند مقصود همان نهر کوثری است که در قیامت است. و بعضی گفته اند مقصود ذریه کثیر است و در واقع مقصود شخص حضرت زهراست؛ یعنی دختری ما به تو دادیم که از این دختر، تو آن قدر فرزند پیدا کنی- آنهم چه فرزندانی! و ائمه از ذریه او پیدا شوند- که هیچ صاحب پسری این طور نیست. قرینه اینکه مقصود از کوثر چنین چیزی است که بعد می فرماید: ان شأنئک هوالابتر. دشمن تو خودش یک آدم بی دنباله است؛ یعنی تو دنباله دار هستی، دنباله تو از ناحیه فرزندان قطع نمی شود.
چون قرآن تصریح نکرده، شامل همه اینها می شود. خدا یک منبع خبری به پیغمبر داد که از آن منبع خیر همه اینها پیدا شد. حضرت زهرا هم اگر پیدا شد، از آن پیدا شد؛ آن نهری هم که در قیامت هست از این پیدا شد، و آن منبع خیر- همان طور که بسیاری از مفسرین گفته اند- همان چشمه فیاض وحی و نبوت است.
عبادت شاکرانه
فصل لربک وانحر حالا به شکرانه این نعمت، پروردگار خودت را عبادت کن. مکرر گفته ایم که عبادت مراحلی دارد. عبادتی که از ترس جهنم است، عبادتی که به آرزوی بهشت است و عبادتی که برای شکرگزاری است، که پیغمبر فرمود و امیرالمؤمنین هم فرمود: عبادتی که از ترس جهنم باشد عبادت بردگان است (یعنی آن عبادت نوع کارش از قبیل کار بردگان می شود) و عبادتی که به طمع بهشت باشد عبادت تجارت پیشگان است و بازرگانی است. عبادت واقعی عبادتی است که شکرانه است؛ یعنی نه بیمی در آن است و نه امید و آرزویی. (3) و پیغمبر می فرمود عبادت من عبادت شاکرانه است. عایشه گفت: یا رسول الله تو که خدا همه کارهایت را آمرزیده است؛ تو چرا اینقدر خودت را به عبادت زحمت می دهی؟ فرمود: الا اکون عبداً شکوراً (4) تو می خواهی من بنده شاکر نباشم؟!
این است که بعد از اینکه می گوید ما کوثر به تو عنایت کردیم، می فرماید بنابراین عبادت کن خدا را، عبادت شاکرانه، عبادت از روی منتهای خوشحالی و مسرت.

پاورقی:

3. نهج البلاغه، حکمت 7.23
4. کافی ج2/ ص59 و بحارالانوار ج61/ ص 3.26

ادامه دارد...



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۲۸
یه بنده خدا