عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

57) این گرایش شدید و ناگهانی اسلام به سمت راست که با یک شبه کودتای انتخاباتی در سقیفه آغاز شد،در عصر ابوبکر تنها جنبهء سیاسی داشت و در زمان عمر،وجههء اقتصادی خود را با طبقه بندی مسلمانان از نظر دریافت حقوق دولتی نشان داد و حتی زنان پیغمبر(ص) را در دو اشل قرار داد:آزاد و کنیز! که زنان آزاد پیغمبر(ص) اعتراض کردند و امتیاز را نپذیرفتند.اما در رژیم عثمان،این گرایش به نقطهء اوج خود رسید و جامعه طبقاتی شد و اشرافیت،حاکمیت مطلق گرفت...و اصحاب پیامبر(ص) و مجاهدان و مهاجران و انصار را از صورت پارتیزان های انقلابی عقیدتی به شکل سیاستمداران و رجال قدرت و ثروت درآورد و از پارسایان فقیر و متعهد و مبارز،یک طبقهء حاکم به وجود آورد و از سیل غنائم،یک طبقهء بورژوازی جدید.اسلام از یک ایدئولوژی به یک دین دولتی تبدیل شد...

58) اکنون که همه چیز دگرگون شده است و زر و زور و تزویر در جامهء سپید خلافت پیغمیر(ص) و در پس نقاب زیبای توحید بر مردم که همواره قربانی این تثلیث شوم بوده اند باز آمده است،ابوذر دیگر نمی تواند ساکت بماند.

59) ارزش کار ابوذر تنها در این نیست که در برابر باطل از حق دفاع کند؛بلکه برجستگی ویژهء او،جهت گیری دقیق و درستی است که در مبارزه انتخاب کرد.به جای پرداختن به درگیری های انحرافی مرسوم بین فقها و عرفا و متکلمین و ...که باعث رخت بر بستن دو شعار اصلی امامت و عدالت گردید،وی خط اصلی مبارزه اش را مبارزه با تبعیض طبقاتی برای استقرار عدالت تعیین کرد...بازگشت به قرآن و مصداق بارزش آیهء کنز.

60) ابوذر میدانست که هر عصری دردی دارد و هر نسلی شعاری و آنکه قرآن را نه یک شیء متبرک که نور هدایت میداند،باید بر آیات روز تکیه کند...

61) گرسنگان از ابوذر می آموختند که فقرشان مشیّت الهی و نوشتهء پیشانی و حکم قضا و قدر آسمان نیست،معلول کنز است و بس!اگر ذلیلند،به خاطر آن است که ذلت را پذیرفته اند.

62) شیعه فتوی داد که جهاد،بی رهبری امام راستین و به حق،تعطیل:زیرا به عنوان یک مصداق بارز،معاویه،ابوذر را به بهانهء جهاد در راه خدا به منطقهء قبرس فرستاد تا از شرّ او در امان باشد...

63) مذهبی ها باید از ابوذر،درس خودآگاهی طبقاتی را بیاموزند و روشنفکران از وی،درس خودآگاهی اعتقادی...نسلی که می کوشد تا با روح ایمان خویش و بر پایه های فرهنگ و تاریخ و ارزشهای خویش،بر پای خویش بایستد و به پای خویش برود.

64) پیامبر اسلام(ص) فرمود:خدا رحمت کند ابوذر را،تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود!کی؟در قیام قیامت! و نیز در قیام هر عصری و در میانهء هر نسلی!

و اکنون یک بار دیگر،ابوذر است که از میان همهء چهره هائی که در این قبرستان بیکرانهء تاریخ مدفونند،در زمان ما و در میان ما،تنها برانگیخته می شود!

65) ابوذر به عنوان چهرهء مورد نیاز عصر که عصر کوشش و تلاش وجدان آگاه بشریت برای تحقق عدالت و برابری اقتصادی در جهان است،تلاش برای یافتن ایمانی که بتوان هم خدا را داشت و هم خرما را،برخلاف آنچه که کوشیده اند تا نان و عشق را،و نیز دین و زندگی را از هم جدا کنند.

66) رسول خدا(ص):هیچ سرمایه ای اندوخته نشده است و شبی به صبح نمانده است،مگر اینکه برجان اندوخته کننده اش آفت باشد و آفت شود.

67)علی(ع) در یک ضرورت و حساسیتی به سر می برد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای اسلام به جائی نمی رسد.اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده اند و گروهی خاموش مانده اند به مصلحت و یا حقیقت و عده ای دیگر،عزلت و انزوا اختیار کرده اند...ابوذر،تنهاست که باید فریاد بکشد.

68) عبدالرحمن ابن عوف مظهر زر و عثمان مظهر زور و کعب الاحبار مظهر تزویر...

69) داستایوفسکی:هرگاه جنایتی می شود،آنهائی هم که ساکتند،دستهاشان به جنایت آلوده است.

 

 ...... پایان .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۲
یه بنده خدا

46) علی(ع) در پاسخ عثمان در مورد اینکه با ابوذر چه برخوردی داشته باشد،فرمودند:من آنچه را مؤمن آل فرعون گفت به تو می گویم:اگر ابوذر دروغگو باشد،دروغش به خودش برمیگردد و اگر راستگو باشد،آنچه را که برایتان پیش بینی می کند به شما می رسد.

47) درآیهء 177 بقره،بینِ دادن زکوة و دادن مال به خویشان،یتیمان و بردگان فرق گذاشته و اینها را بر زکوة مقدّم داشته است.اندوختن مال را نفی کرده و به انفاق در راه خیر امر فرموده است.

48) پیامبر(ص):دوست ندارم که به قدر کوه احد ثروتی را در راه خدا انفاق کنم و بمیرم و از آن به اندازهءدو قیراط بماند...در هر مالی،طلا یا نقره،که بر آن بخل ورزیده شود آتشی است به جان صاحبش تا وقتیکه آن را در راه خدا بدهد.

49) علی(ع):ای ابوذر!اینها برای دنیاشان از تو ترسیدند و تو برای دینت از ایشان ترسیدی...جز با حق انس مگیر،جز از باطل مترس،تو اگر دنیای ایشان را می پذیرفتی،دوستت می داشتند و اگر می خواستی که به چیزی برسی به تو کاری نداشتند.

50) علی(ع)خطاب به عثمان:آیا هر دستوری ولو بر خلاف حق و طاعت خدا به ما بدهی آنرا باید بپذیریم؟به خدا هیچوقت ما چنین کاری نمی کنیم.

51) پیامبر(ص):آسمان کبود سایه نیفکنده و زمین تیره در بر نگرفته راستگوتری را از ابوذر.شرم و پارسائی و فروتنی ابوذر مانند عیسی بن مریم(ع) است.

52) برای انجام کارهای مهم به زیارت خانهء خدا بیائید،برای روز حساب در روزهای گرم و سوزان روزه بگیرید،برای وحشت گور در دل شب تاریک شبها دو رکعت نماز بخوانید،برای روز بزرگ،سخن حق را بگوئید و از سخن باطل خاموش باشید،از اموالتان ببخشید شاید از سختی های آن آسوده شوید،دنیا را دو نیم کنید،نیم اول در جست و جوی حلال و نیم دوم در طلب آخرت،سومی شما را زیان می رساند و سود نمی بخشد،آنرا رها کنید،ثروت را دو نیم کنید،نیم اول را خرج خانواده تان و نیم دیگر را برای جهان دیگرتان بفرستید،سومی شما را زیان می رساند و سود نمی بخشد،آنرا رها کنید.

53) من حقی را که قرآن برایم قائل شده است می خواهم.

54) اگر از نخستین روز مرگ بیمناک نبودم دوست می داشتم به جای تو مرده بودم،پسرم!کاش میدانستم تو در این محاکمهء نخستین چه گفتی و به تو چه گفتند؟

55) خدایا!این ابوذر یار پیغمبر است و بندهء پرستندهء توست که در راه تو با مشرکین جهاد کرد.خدایا!ابوذر در عقیده و ایمان خود تغییری نداد بلکه او منکری را دید و به زبان و دل با آن مبارزه کرد تا شکنجه و تبعیدش کردند و بی کسش ساختند و یکه و تنها در غربت مرد.خدایا!کسیکه ابوذر را محروم ساخت و از خانهء خود و حرم پیغمبر(ص)آواره اش کرد نابود کن!

56) قضاوت هرکسی،برجسته ترین نشانهء شخصیت اوست.

ادامه دارد......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۸ ، ۰۸:۳۵
یه بنده خدا

32) بندهء مسلمان نماز را برای خشنودی خدای تعالی می خواند و گناهانش همچون برگ های این درخت از او می ریزد.

33) سوگند به کسی که ترا به پیغمبری برگزیده است ابوذر(به خاطر پارسائی و پرهیزکاریش در این دنیای فانی)در ملکوت آسمانها از زمین مشهورتر است.

34) سوگند به کسی که جانم در دست اوست که هرکس که از ثروت مردم چیزی بگیرد،روز قیامت شتر یا گوسفند و یا گاوی را که از مردم گرفته است بر گردنش سوار کرده در حالیکه آن حیوانات فریاد می زنند او را به صحرای محشر با رسوائی وارد می کنند.

35) ای ابوذر!خداوند در هر گامی که به سوی من برداشتی،گناهی از تو ریخت.

36) خدا ترا بیامرزد ابوذر!تنها زندگی می کنی و تنها می میری و تنها برانگیخته می شوی.

37) من شما را می ترسانم که با خیانت به بندگان خدا و به کشورهای اسلامی در برابر خدا تفاخر نفروشید.

38) حق را بگو اگرچه تلخ باشد و در راه خدا از سرزنش کسی مهراس.خدایا از جُبن[ترس] به تو پناه می برم و از بُخل به تو پناه می برم و از پست ترین ادوار حیات به تو پناه می برم و از فریب زندگی و شکنجه و مرگ به تو پناه می برم.

39) برای مرگ می زایند وبرای ویرانی آباد می کنند و چه محبوبند این دو مبغوض:مرگ و فقر...

40) پیامبر(ص) فرمود:محبوب ترین یاران من در نزد من قومی هستند که یکی از ایشان دوست دارد خانواده و ثروت خود را بدهد تا مرا ببیند.

41) در جهان،یکسو خداست و یکسو هرچه و هرکه غیر او،اما در جامعه،یکسو خدا و مردم است و در مقابل،افراد یا گروههای ضدّ مردم،انحصارطلب ها.در این زمینه ها همیشه به جای خدا می توان مردم گذاشت زیرا مردم معنی میدهد:فی سبیل الله=فی سبیل الناس.

42) آدمیزاده ظرفی را پر نکرد که از شکمش بدتر باشد.انسان را غذائی که برپایش دارد بس است.از پرخوری بپرهیزید زیرا در نماز تنبل تان می کند،جسم را تباه می سازد و در بروز بیماری مؤثر است.بر شماست که در خوردن میانه رو باشید زیرا هم از اسراف به دور و هم برای بدن سودمند و هم در پرستش خدا نیروبخش تر است.

43) خیال نکنید که چون یاران پیغمبر چیزی نداشتند که خرج کنند پارسائی می کردند؛بلکه تنها برای خشنودی خدا و امید به وعده هائی که خدا به ایشان داده بود پرهیزکاری را پیشه ساختند.

44) خدایا کسانی را که ترک امر به معروف و نهی از منکر می کنند لعنت کن!

45) خشمگین کردن معاویه برای من بهتر است تا خشمگین ساختن خدا.

ادامه دارد......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۸:۳۲
یه بنده خدا

18) خداوند یکصد و چهار کتاب فرستاده است:پنجاه صحیفه بر شیث و سی صحیفه بر اخنوخ و ده صحیفه بر ابراهیم و قبل از تورات بر موسی نیز ده صحیفه و سپس تورات و انجیل و زبور و قرآن را نازل فرموده است.

19) صحف ابراهیم همه اش پند و حکمت بود:ای پادشاه مغرور و به خود گرفتار و بر دوش مردم سوار!من ترا برانگیخته ام تا از طرف من داد مظلوم را بستانی...و از اینگونه مثل ها در آن بود:خردمند را ساعاتی است:ساعتی که در آن پروردگارش را نیایش می کند و ساعتی به حساب خودش در پیشگاه پروردگارش می رسد و ساعتی که در جست و جوی طعام و شرابی که بدان نیاز دارد می پردازد.

20) بر عاقل است که جز بدین سه کار برنخیزد:اندوختن توشهء آخرت،کوشیدن برای زندگی،لذت غیر حرام بردن.بر عاقل است که وقت شناس باشد،به کار خود برسد،پاسدار زبان خویش باشد و کسی که گفتارش را نیز مانند رفتارش به شمار آورد و جز به ضرورت،زبان به سخن نگشاید.

21) صحف موسی سراسر همه عبرت بود:در شگفتم از آنکه به مرگ ایمان دارد و شادی می کند؛در عجبم از کسی که به آتش یقین دارد و می خندد؛در شگفتم از آنکه به سرنوشت ایمان دارد و رنج می برد؛در شگفتم از آنکه دنیا را می بیند و نیرنگ آنرا با اهل خودش می نگرد و باز بدان اطمینان می کند؛در شگفتم از کسی که به حساب فردا ایمان دارد و عمل نمی کند.

22) تو را به تقوی وصیت می کنم و آن بالاترین چیزهاست.

23) قرآن را بخوان:با خواندن قرآن،تو را در زمین نوری است و در آسمان یادی.

24) از خندهء بسیار بپرهیز که دلت را می میراند و روشنی چهره ات را می گیرد.

25) جز در خیر،خاموش باش،زیرا سکوت شیطان را از تو می گریزاند و در دینت تو را یاری می کند.

26) بیچارگان و محرومان را دوست بدار و با آنان بنشین.به کسی که زیر دست توست بنگر،نه به بالا دستت،زیرا شایسته است که نعمتی را که خداوند به تو داده،کوچک نشماری.

27) با خویشاوندانت بپیوند؛اگرچه از تو رمیده باشند.

28) در راه خدا از سرزنش کسی مترس.حق را بگو اگرچه تلخ باشد.

29) آنچه را که خود میدانی که در خود داری بر دیگران عیب مگیر.نسبت به کاری که خود مرتکب شده ای مردم را سرزنش مکن زیرا همین عیب تورا بس است که عیبی را که در خود نمی بینی در مردم بیابی یا آنچه را که خود کرده ای در دیگران ببینی.

30) ای ابوذر از اهریمنان جن و انس به خدای پناه بر!ای پیامبر! مگر بشر را نیز اهریمنانی است؟آری اهریمنان جن و انس سخنان زیبا و فریبنده ای به گوش یکدیگر می گویند.

31) گنج بهشت:هیچ قدرت و نیروئی جز به خدا نیست.

ادامه دارد......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۸ ، ۰۸:۵۸
یه بنده خدا

1) ابوذر غِفاری می گوید:من در این هستی بیکران نشانه ای یافته ام که مرا به خدا رهنمون شد،امیدی نیست که عقل به کنه او با بحث و تحلیل برسد زیرا او از همهء آنها بزرگتر است و احاطه بدان ممکن نیست.

2) چنین به نظر می رشد که این مردم بیچاره باز دوباره گرفتار شیادی های فکری و عوام فریبی ها و مریدبازی های تازه ای شده اند.باز تا وقتی دست اینها رو بشود،هزار سال دیگر باید بر این قوم نفرین شده بگذرد.

3) پاسکال می گوید:دل دلائلی دارد که عقل را بدان دسترسی نیست و به وجود خدا،دل گواهی می دهد،نه عقل،و ایمان از این راه به دست می آید.

4) تا وقتی روشنفکران و نویسندگان ما و نیز مترجمان و شاعران و متفکران ما هم مد پرستند و در مسیر جریان پارو می زنند،برای آنکه سریعتر برانند و چشم ها را از این سرعت به خودشان متوجه کنند،کار مردم زار است.

5) برای دست یافتن به نتایجی که از نهضت اسلام عاید گردیده،نباید به فتوحاتی که در آسیا و افریقا و اراضی جنوب اروپا شده است نگریست؛بلکه به پیشرفت هائی که این نهضت در اعماق افکار و مغز و دل و جان گروه معدودی از پیروانش کرده است باید توجه نمود.

6) پرودون:مالکیت،دزدی است.

7) انسان دارای فطرتی است که خیر و شرّ وتقوی و فساد را به وی الهام می کند.

8) ابوذر:سوگند به خدا اگر آنچه را من بدان آگاهم شما آگاه بودید،با زنانتان همبستر نمی شدید و بر فرشهایتان قرار نمی گرفتید.به خدا قسم دوست می داشتم تا خداوند مرا به صورت درختی می آفرید که میوه اش را بخورند و بعد هم بریده میشد و از میان می رفت.

9) رسول خدا(ص) فرمود:شگفتا از کسی که به جهان ابدی ایمان دارد و برای این دنیای فریب می کوشد.

10) نماز بهترین قانون است؛چه زیاد باشد و چه کم. برترین اعمال،ایمان به خداوند بزرگ و جهاد در راه او. ایمان نیکخو ترین مؤمنان،کامل است.

11) مسلمان ترین مؤمنان کسی است که مردم از دست و زبانش ایمن باشند.

12) برترین نماز آنست که قنوتش طولانی تر باشد.بهترین هجرتها هجرت از گناه است.

13) روزه وظیفه ای است که در پیشگاه خداوند چندین برابر پاداش دارد.

14) بهترین جهاد،جهاد کسی است که اسبش را پی کنند و خونش را بریزند.

15) بهترین بنده آزاد کردن،آن است که آن بنده ای را که در نزد خواجه اش گرانبهاتر و محبوب تر باشد،آزاد کنی.

16) بخشش مرد کم بضاعتی که از دسترنج خود به فقیر کمک کند بهترین بخشش است.

17) آیة الکرسی بزرگترین آیه( از نظر عظمت) است که آسمانهای هفتگانه در برابر کرسی چونان حلقه ای است که در فلاتی افکنده شده باشد.

ادامه دارد......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۴۲
یه بنده خدا

شصت و دو) قرآن همه جا شیطان را هولناک می نامد و خطرناک،اما در اینجا،ضعیف می خواندش،زیرا اینجا سخن از قتال است و با مجاهدان سخن می گوید.توفیق شیطان،نه به خاطر آن است که قوی است و نه به علت آنکه مردم ضعیف؛بلکه اینها همه زادهء  جهل است.فقط باید مردم،آگاه شوند.آنچه پیامبران به قوم خویش بخشیدند،سلاح و قدرت نبود،پیام و حکمت و خودآگاهی و نور بود.

شصت و سه) خنّاس:هر عاملی که تو را از راه به در می برد و تو را به خود می گیرد،در خود غیب می کند.

وسوسه:عاملی که تو را مبتلا می کند به شری یا پوچی ای که نه سودی در بر دارد و نه ارزشی...

شصت و چهار) و امروز در نظام سرمایه داری و ماشین،در سلطهء استعمار پنهان و  استعمار نو،در توطئهء مسخ کنندهء استعمار فرهنگی،در بیماری استعمار زدگی،تکنیک پیشرفته و مغزشوئی،آن سه طاغوت،فاجعه آمیزتر از از همه وقت،دست اندر کار مسخ انسانند.

شصت و پنج) خطر بزرگ،برای انسان امروز،انفجار بمب اتمی نیست،استحالهء ماهیت انساناست،انسان زدائی نوع بشر.او دیگر انسان نیست.آزاد است و تنها برای برده شدن تلاش می کند.کنار خانهء سارق،در صفی طولانی انتظار می کشد تا نوبت غارت شدنش بشود...

شصت و شش) استبداد سیاسی،تبعیض اجتماعی،بهره کشی وحشیانهء قدیم در غرب،رانده شده است،اما همگی خشن تر از همیشه،به صورت نظام سرمایه داری باز گشته است و در نقاب لیبرالیسم و دموکراسی خود را مخفی کرده است.

شصت و هفت) در طول این چهارده قرن،هیچ زمانی نبوده است که بتواند همچون زمان ما،این سورهء شگفت [سورهء ناس] راتفسیر کند.زیرا در طول پانصد قرن سرنوشت آدمی در زمین،هیچگاه همچون قرن ما،خنّاس،آدمی را قربانی وسوسه های پیدا و پنهان،خودآگاه و ناخودآگاه خویش نکرده است،هیچ گاه شرّ وسواس،این چنین،صدورالناس را به تباهی نکشانده است.آری،هرگز،این آخرین آیه های اعجازانگیز و بلیغ وحی،در زمین،این چنین صریح و شدید،تأویل نشده است!

شصت و هشت) وجدان مجروح و آگاه روشنفکر راستین امروز،از این فاجعه است که بر خود می لرزد و به فریاد آمده است؛تنها اوست که معنی وسواس را می شناسد و دامنه و عمق فاجعهء وسواس زدگی انسان را حس می کند.او در کنار کشتن حقِ انسان،می نگرد که حقیقتِ انسان کشته می شود.

شصت و نه) شگفتا!در سورهء فلق،از سه شرّ سخن می گوید،اما بر یک صفت خدا تکیه می کند:فلق!اما در سورهء ناس،از یک شرّ سخن می گوید و بر سه صفت خدا تکیه می کند:ربّ،ملِک،اله!آن سه شرّ،فاجعه های بیرونی قدرتهای ضد انسان،که حق او را می کشند،و این یک شرّ،فاجعهء درونی که حقیقت او را می کشد.وسواس فاجعهء مردم کش است و زهری که این مار سه سر صد چهره بر جان آدمی می ریزد،و مگر نه،ابلیس در هیأت ماری،آدم را فریفت و از بهشت خدا راند؟

هفتاد) تیغ را بر حلقوم اسماعیلِ خویش بنه،تا توان آن را بیابی که تیغ را از دست جلاد بگیری!

هفتاد و یک) اگر امامت نباشد،اگر رهبری نباشد،اگر هدف نباشد،اگر حسین(س) نباشد و اگر یزید باشد،چرخیدن بر گرد خانهء خدا،با چرخیدن بر گرد خانهء بت،مساوی است.

... پایان ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۷
یه بنده خدا


پنجاه و شش) توحید و شرک،دو نظریهء فلسفی صرف نیست،بلکه واقعیتی زنده و زاینده در عمق فطرت انسان،متن زندگی و در قلب درگیری و تضاد و حرکت تاریخ و جنگ طبقاتی مردم است.شرک مذهب است،مذهب حاکم بر تاریخ.تریاک مردم!بندگی مردم با تنها عامل آزادی مردم،مرگ و ذلت مردم،با سرمایهء حیات و عزت مردم!چگونه؟با مسخ مذهب به وسیلهء مذهب!نفاق بزرگ تاریخ:ابلیس در ردای تقدس الله!توحید در خدمت شرک!مذهب در دست خداوندان زمین،آیات اهریمن!خنّاس!

پنجاه و هفت) تثلیث،سه شریک یک شرکت! اولی سر خلق را به بند آورده است و دومی جیبش را خالی کرده و سومی،شریک هردو،در سیمای روحانی در گوشش خوانده است که:هر اعتراضی،اعتراض بر مشیّت الهی است،به داده و نداده اش شاکر باش!امر به معروف و نهی از منکر؟آری؛اما اولا شرطش این است که علم و تقوی داشته باشی و ثانیا یقین به تأثیر و حصول نتیجه اش داشته باشی و ثالثا اگر احتمال ضرری باشد،تکلیف ساقط است!!!

پنجاه و هشت) اما عمل امام حسین(ع) را می بینیم که خود در وصیتی که به برادرش محمد حنفیه نوشت،رسما اعلام کرد که برای امر به معروف و نهی از منکر قیام می کند، و دیدیم که ضرر و حتی خطر داشت و ظاهراًنتیجه و اثر نداشت!(می بینید مذهب علیه مذهب،اسلام علیه اسلام و تشیع علیه تشیع را ؟!)

پنجاه و نه) بردگی را می کوبی،خواجه،خان می شود و برده را دهقان می کند،فئودالیسم را به انقلاب کبیر می شکنی،خان،سرمایه دار می شود و دهقان را کارگر می کند!

شصت) خاندان محمد(ص) کشته و زندانی،قربانی غصب و ظلم و قتل عام و اسارت و خاندان ابوسفیان و عباس،وارث محمد(ص)!علی در برابر،برای ادامهء سنت پیامبر(ص)پایداری می کند و رهبران راستین دویست و پنجاه سال با خلافت می جنگند و شهید می شوند و پیروان حق پرست شان،پرچم ولایت را در حکومت ظلم به دوش می کشند و راه سرخ تشیع را در حاکمیت سنت جاهلی و خلافت اشرافی پیش می گیرند و برای نابودی رژیم جور و نظام ظلم،امامت و عدالت را شعار مذهب خویش می گیرند.و پس از هزار سال جهاد و شهادت در راه امامت و عدالت،ناگهان خلیفه شیعه می شود و سلطنت صفوی وارث ولایت علوی می گردد و دارالخلافه،عالی قاپو.در اروپا رنسانس بر کلیسا پیروز می شود و علم جانشین دین می گردد و مدارس قدیمه(اسکولا)در برابر دانشگاه های جدید،متروک می شوند و دانشمندان،روحانیون را به گوشه های معابد می رانند؛بلعم باعورا از کلیسا به دانشگاه می آید!

شصت و یک) تقوی از ریشهء وقی به معنی حفظ کردن است؛نه پرهیز کردن.معنی مثبت دارد و منفی ترجمه کرده اند تا منفی بفهمند و منفی عمل کنند.تقوای ستیز است و نه   فقط تقوای پرهیز!

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۸ ، ۰۷:۰۰
یه بنده خدا
چهل و نه) اما اسلام ابراهیم(ع) و محمد(ص)به ما آموخته است که الله از چنین مقدس خودپرست بیزار است،اگر یک روز،کسی از کار خلق غافل ماند و روز را به سر آرد و به سرنوشت جامعه اش نیندیشد و در راه اصلاح آن نکوشد،نه تنها گنهکار است،که حتی مسلمان هم نیست![من اصبح و لم یهتمّ بأمور المسلمین،فلیس بمسلم]

پنجاه) تصوف،بی آنکه بر عرفات و مشعر بگذرد،از منی آغاز می کند و در منی می ماند؛و فلسفه تا مشعر می آید و به منی نمی رسد؛و تمدن،بی مشعر و منی در عرفات ساکن است و اسلام از عرفات آغاز می کند و بر مشعر می گذرد،گذری مسئول و مهاجم،و آنگاه،به منی می رسد،مرحلهء ایده آل و عشق!و در منی!سرزمین عشق،عجبا که در آن،هم خدا و هم ابلیس!

پنجاه و یک) بندگانی که رسالت آزادی انسان را از آدم تا آخرالزمان بر دوش دارند،و دامنهء جنگ برای آزادی را تا اعماق فطرت خویش گسترش داده اند! و صحنهء جهاد را از بدر تا منی کشانده اند،بندگانی که معنی آزادی را تا چنین اوجی می فهمند!آزاد شدن نه تنها از فرعون،که از اسماعیل نیز!نه تنها از دشمن،که از خویش هم!

پنجاه و دو) پیروزی،تو را به آسودگی نکشاند.زمام منی را که به دست گرفتی،سلاح را از دست مگذار،که ابلیس را اگر از در برانی،از پنجره باز می گردد،در بیرون بکوبی،در درون سر بر می دارد،در جنگ ناتوان کنی،در صلح توان می یابد،در منی نابودش کنی،در من نابودت می کند...

پنجاه و سه) وسواس هزار نقاب دارد،در جامهء سیاه کفر عریانش کنی،ردای سبز دین بر تن می کند،در چهرهء شرک رسوایش کنی،نقاب توحید بر چهره می زند،بتخانه را بر سرش ویران کنی،در محراب،خانه می کند.در بدر خونش را بریزی،در کربلا انتقام می گیرد،در خندق مدینه شمشیر بخورد،در مسجد کوفه پاسخ می گوید،در احد،بت هبل را از دستش بگیری،در صفّین،قرآنِ الله را بر سر دست می گیرد...ابلیس،دشمن هفت رنگ است و هفتاد دام!دیروز،زندگی اسماعیل را بهانهء فریب تو کرده بود؛امروز،ذبح اسماعیل را می تواند مایهء غرور تو کند!

پنجاه و چهار) مبادا سرنوشت همهء نهضتها،سرانجام شوم همهء انقلابها تکرار شود،که سرنوشت اسلام نیز در تاریخ پیش نیاید و پس از فتح مکه،تسلیم شدن ابوسفیان را اسلام آوردن وی نپنداری!و پس از پیروزی رسالت در بیست و سه سال جهاد و سقوط شرک در جبههء خارج و شکستن اشرافیت در چهرهء بت و غلبه بر جاهلیت در وجود قریش،باید سه پایگاه زر و زور و تزویر،که در بدر و احد و فتح[مکه] به زانو در آمد،طی یک دوران دویست و اند سالهء امامت،با استمرار جهاد،با ادامهء رمی جمرات پس از سقوط پایگاه عقبه،ریشه کن شود تا شرک،جامهء توحید نپوشد،خناس که در آن سوی خندق شکست خورده است،به این سوی خندق نخزد و جاهلیت،وارث اسلام نشود،که اگر در سقیفه،جشن،جشن پیروزی گرفتی،جلاد در نقاب خلافت رسول الله(ص)،هرچه را در عرفات و مشعر و منی به دست آورده ای،در کربلا به خون می کشد و بر آب فرات می دهد!

پنجاه و پنج) فکر میکنم اعلام خطر به شخص پیغمبر که به خدا پناه بر،و نشان دادن شر هائی که در کمین اوست،و بخصوص قرار دادن دو سورهء فلق و ناس،که در سالهای اول بعثت نازل شده،در آخرِ قرآن،اشاره ای است به آنچه پس از او،در امّتش پدید آمد و اشرافیت و شرک و سنت های جاهلی،در سیمای اسلام،دوباره احیاء شد!


ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۳۹
یه بنده خدا

چهل و یک) آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است،آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا پیام را بشنوی،تا حقیقت را اعتراف کنی،آنچه تو را به فرار می خواند،آنچه تو را به توجیه و تأویل های مصلحت جویانه می کشاند،و عشق به او،کور و کرت می کند؛ابراهیمی ای و ضعف اسماعیلی ات،تو را بازیچهء ابلیس می سازد.در قلهء بلند شرفی و سراپا فضیلت،در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش،از بلند فرود می آیی،برای از دست ندادنش،همهء دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی؛او اسماعیل توست،اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد،یا یک شیء،یا یک حالت،یک وضع،و حتی،یک نقطهء ضعف!

چهل و دو) ابراهیم،باز هم یک انسان می ماند.و نه انسان ذهنی ساخت فیلسوف ها و شاعر ها و عارف ها،انسانی عینی،واقعی.با همهء عواطف طبیعی بشری،انسانی ساخت خدا!

چهل و سه) امر ارشادی،امری است که اگر شارع هم نمی گفت،باز به حکم عقل لازم بود و به عبارت دیگر،امر ارشادی امری است که شارع به وسیلهء آن،انسان را به حکم عقل متوجه می سازد.

چهل و چهار) وقتی حقیقت در کنار زندگی قرار میگیرد،خیلی ها حق طلبند؛بی درد سر؛اما وقتی حق در برابر زندگی قرار می گیرد و حق پرستی اسباب زحمت می شود،آخرین فریب انسانی که هم آگاه است و هم مسئول،توجیه است.یافتن راهی که بتواند نگه دارد و بماند،اما وجدانش را هم به گونه ای تخدیر کند...

چهل و پنج) این مناسک،رسالهء عملیه نیست؛رسالهء فکریه است...در آخرین سفر،با خود اندیشیدم که چرا آنچه را کارگردان حج،خود معین نکرده است،من معین کنم؟اگر می بایست تعیین می شد،تعیین کرده بود،آیا اینکه این سه را تعیین نکرده است،خود یک نوع تعیین نیست؟یعنی در هر بتی،دو تای دیگر نیز نهفته است و در هر رمی،رمی آن دو بت دیگر را نیز نیت کن!

چهل و شش) آنچه باید ذبح می کردی،اسماعیل نبود،بند اسماعیل بود،دست آویز ابلیس،اسماعیل،خود محبوب خداست،عطیهء خداست،او را خدا خود به تو بخشید و اکنون خدا بود که فدیه اش را خود پرداخت!

چهل و هفت) بیش از یک میلیون مسلمان سراسر جهان،نباید حج را به پایان برند و بی آنکه به هم بیندیشند و با هم بر روی زمین پراکنده شوند و در لاک زندگی فردی و قومی خویش خزند.

چهل و هشت) زاهد نیز خودپرستی است چون مادّی.مادی تکنیک را وسیله می کند و زاهد،مذهب را،مادی علم را ابزار لذت خویش می کند و زاهد،خدا را و هر دو یک نوع بهشت را می طلبند:او در این دنیا و این در دنیای دیگر!


ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۸ ، ۰۹:۱۸
یه بنده خدا
سی و دو) بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد،نه در آنچه بدان می نگری!

سی و سه) ...سپس جاری شوید از همان جا که خلق جاری است.(بقره199)این قید به خاطر آن است که در جاهلیت بزرگان و اشراف در مسیری اختصاصی،کنار از بستر رودی که تودهء مردم در آن به سوی مشعر جاری بودند،حرکت می کردند.

سی و چهار) در عرفات،شناخت،جمع بود و در مشعر،شعور،مفرد!یعنی که واقعیت ها گوناگون است و بسیار،اما حقیقت،یکی است و راه یکی!راه مردم،که به سوی خدا می رود!

سی و پنج) قید هائی مانند خدمت یا خیانت و ...در شعور مطرح است،نیروئی که علم را به استخدام در می آورد،جهت می بخشد،فجور می آفریند یا تقوی،صلح یا جنگ،عدالت یا ظلم...

سی و شش) عرفات،مرحلهء آگاهی است،شناخت یک رابطهء عینی است.رابطهء ذهن با واقعیت خارج(جهان،برون ذات)چشم می خواهد و روشنائی؛اما شعور،مرحلهء خودآگاهی است،قدرت فهم است و این یک مسئلهء ذهنی،درون ذات.

سی و هفت) شگفتا!شعوری زادهء شناخت و زایندهء عشق،همسایهء دیوار به دیوار علم و ایمان:میانهء عرفات و منی!پس از عرفات و پیش از منی.

سی و هشت) دستورها دقیق،اجتناب نا پذیر و دو دو تا چهار تا است،حوصلهء تحمل توجیه و تأویل های صوفیانه و فیلسوفانه و زاهدانه را ندارد،کار دعا و توسل و شفاعت و ناله و استغاثه و نذر و نیاز و رشوهء مذهبی و کلاه شرعی و خدعهء فقهی و گشادبازی های ولایتی و خیال پردازی های فیلسوفانه و لاابالیگری های صوفیانه نیست،اطاعت محض است و عمل و اثر.مو به مو باید اجرا کنی.اطاعت،اینجا،بی چون و چرا است،هیچ راه گریزی نیست،هیچ چیزی جای آن را نمی گیرد،تقصیر تو را،در اینجا،هیچکس بر تو نمی بخشد،نمی تواند ببخشد...فراموش نکنی،در این کوهستان ها هیچ کس کاره ای نیست.ابراهیم (ع)و محمد(ص) اگر یک گلوله بر خطا زدند،یکی کمتر زدند،مسئولند،حج نکرده اند.اگر اشتباه کنی،باید جریمه بدهی،راه دیگری وجود ندارد،بافندگان کلاه شرعی،سرشان در اینجا بی کلاه است.

سی و نه) و تو؟زندانی چهار جبر،چهار زندان بزرگ!طبیعت و تاریخ و جامعه و خودت!رهائی از سه زندان اول،با علم،میسر است.اما علم از گشودن این چهارمین زندان،عاجز است،که آن سه زندان در بیرون از تو بود و این چهارمین،در درون تو است،در خود عالم بودن تو است!

چهل) سرنوشت تو،متنی است که اگر ندانی،دست های نویسندگان می نویسند،اگر بدانی،خود می توانی نوشت.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۸ ، ۰۷:۲۴
یه بنده خدا