عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

۱۰۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

  

... و روشنفکران به صورت جمعی بسته در حصار ذهنیّت خود و بیگانه در جامعهء خویش درآیند و در نتیجه بی ثمر،بی اثر،عقیم و در نهایت،واحهء پرت و دوری گردند که دست قدرتمندان و استعمارگران برای بازی کردن با آنها یا محو کردن شان باز است.برای مبارزه با این ضعف،ضرورتی ندارد که باز به سراغ ازمابهتران برویم،گذشتهء ما،گذشته ای که هنوز هم زنده است و هنوز هم نشانه های آن را به چشم می توانیم ببینیم،درسهای گرانبهائی را به ما می آموزد.

دانشمندان بزرگ اسلامی،فقها،حکما و علمای بزرگ،با همهء عُلُوّی که از نظر پیمودن مدارج علمی و فکری داشتند،در میان توده زندگی می کردند و در رابطه با توده و به سادگی و بسیار طبیعی در روستا ها با دهقانان و در شهر ها با عقب مانده ترین و محروم ترین قشر های اقتصادی و فرهنگی و ذهنی توده،پیوند برقرار می کردند و با هم تفاهم داشتند و می توانستند با هم رابطه برقرار کنند...مبارزهء سیاسی به روشنفکری که پروردهء کتاب و کلاس است،زبان عوام را می آموزد.گذشته از این،مبارزهء سیاسی به یک ایدئولوژی و یا یک گروه منسوب به این ایدئولوژی در جامعه و محیط خویش،معنی می دهد و این مسئله ای بسیار اساسی است.

اگر علمای روشنفکر ما،چهره های مترقّی مذهبی ما همانگونه که از پارسائی انقلابی علی(ع) و از اشتراکیّت تند و قاطع ابوذر و از ضدّ سرمایه داری و اشرافیّت و ضدّ طبقاتی بودن نهضت شیعه سخن می گویند و کتاب می نویسند و منبر می روند،در عمل سیاسی نیز شرکت کنند و هنگامی که مبارزهء دانشجویان با یک برنامهء ارتجاعی درگیر است،این چهره ها نیز در میان آنها نمودار شوند و نیز هنگامی که کارگران برای کسب آزادی های صنفی یا به دست آوردن مزد اضافی و یا داشتن شرایط اوّلیّهء یک زندگی انسانی،به اعتراض و تظاهرات و به هر حال مبارزهء صنفی پرداخته اند و یا دهقانان در زیر فشار قسط ها،ربا ها،گرسنگی،قحطی،تحمیل شرایط سنگین اقتصادی به ستوه آمده اند و فریاد اعتراض برداشته اند،در میان خود،چهرهء علمای مذهبی و شخصیّت های اسلامی را ببینند که با آنان همدردی و همگامی می کنند،با اینکه خود از آن قشر یا طبقه نیستند،این عمل،ایدئولوژی آنها را در جامعه و در میان قشرهای محروم و در میان طبقه ای که به بند کشیده شده است و یا در میان ملّتی که درگیر با استعمار خارجی است،به وجهی روشن و صریح و انقلابی ارائه می دهد که از صد ها کتاب و هزاران کنفرانس و میلیونها استدلال علمی و تحلیل تاریخی اثربخش تر و کارگرتر است.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۰۹
یه بنده خدا

لیاقت،هوشیاری،سرعت عمل،شهامت،درجهء فداکاری و از خود گذشتگی،و از مال گذشتگی و حتّی اندازهء خلوص و صفا و تقوای خود را دقیقاً ارزیابی کند.مبارزهء سیاسی زمینهء واقعی و عملی و آزمایشی مفاهیمی است که روشنفکر غالباً از کتاب ها و از زبان ها آموخته است و می آموزد و در عین حال او را با مسائلی روبرو می کند و با واقعیّت هائی در تماسّ قرار می دهد که هرگز در محیط امن و آرامی وجود ندارد که الفاظ و اصطلاحات فلسفی و فکری با او گیر و دار دارند و باز مبارزهء سیاسی است که روشنفکر را با متن مردم،خواستها،نیازها و ایده آلها،قدرتها و ضعف های مردم آشنا می سازد و در عین حال،امکانات عمل را در برابر او آشکار می کند و از بیماری پرت افتادن از مردم،یا جلو افتادن از مردم،که غالبا روشنفکر بدان دچار می شود،رهائی می دهد و او را مقیّد می سازد که پیشاپیش مردم،امّا متّصل به مردم در حرکت باشد.

به علاوه مبارزهء سیاسی است که به روشنفکر،عمل ایدئولوژیک می آموزد و هم،آگاهی ایدئولوژیک او را تصحیح می کند و هم فعلیّت می بخشد و همین مبارزهء سیاسی است که به روشنفکر موهبتی می دهد که غالباً از آن محروم است و آن،فرا گرفتن زبان تفاهم و تکلّم با توده است،زبانی که ابزار انجام رسالت روشنفکر در جامعهء خویش است.

همان زبانی که محرومیّت از آن،روشنفکران ما را اینچنین عقیم کرده و با مردم بیگانه ساخته و دیوار نامرئی و نفوذ ناپذیری میان اقلّیّت روشنفکران آگاه و توده های وسیع مردم به پا داشته و باعث شده است که این مردم،سرزمینی امن و آرام برای بازی استحمارگران و سیاست بازان ضدّ مردم شوند و کشتگاه مساعدی برای جهل،خرافه و انحطاط .

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۰۸
یه بنده خدا

امّا روشنفکر ما،بی آنکه اختلاف محیط و زمان و مکان و شرایط و حتّی اختلاف موضوع را درک کند،این شعار را در جامعهء ما نیز تکرار کرد.آنچه او در اینجا تکرار می کرد،ادامهء کار رژیم صفویّه بود که جامعهء شیعه را به عنوان غیبت امام زمان(عج)،اساساً از پرداختن به کار اجتماعی و سیاسی معاف می ساخت و رژیم اموی و عبّاسی نیز قبلا با تکیه بر جبر الهی و فرضیّهء انحرافی رجاء و شیوع اندیشهء قضا و قدری و تقدیس و تجلیل دروغین از مقام علم و قضا و روحانیّت،با این عنوان که این امور،مغایر با سیاست و زمامداری و کار دنیاست،انجام داده بودند.

این درس بزرگی است که گاه می بینیم یک روشنفکر مترقّی در حالی که شعار یک نهضت انقلابی و مترقّی و آزادیبخش عصر دیگر و شرایط دیگر را در عصر دیگر و شرایط اجتماعی دیگر مطرح می کند،بر خلاف احساس کاذبی که دارد،وارث ضدّ انسانی ترین و فریبکار ترین و زشت ترین توطئه های قدّاره بندان و قدرتمندان و رژیم های ضدّ بشری می شود و حتّی بازیچهء تر و تازهء استعمار.

مبارزهء سیاسی،نه تنها به معنای اعمّ،تجلّی عالی ترین استعداد اجتماعی انسان است،بلکه برای روشنفکر،کار سازنده و خودساز نیز هست.مبارزهء اجتماعی بزرگترین عامل خودآگاهی روشنفکر به شمار می آید.روشنفکری که در پشت میز مطالعه و محاط در انبوهی از کتاب و یا در مبادلهء ذهنی میان دوستان و هم صنفان خویش،خود را یک انقلابی مردمی می شمارد و راه حلّها را از میان الفاظ و فرضیّه ها و متون ایدئولوگ ها بر می گزیند،تنها در کورهء آزمایش عمل سیاسی است که می تواند هم اندیشه های خود را تصحیح کند و هم از بیماری لفّاظی شفا یابد و هم خویشتن را بیازماید.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۳۶
یه بنده خدا

همان چیزها که حتّی صمیمی ترین و آگاه ترین روشنفکران ما را هم سرگرم می سازد.چنانکه می بینیم چه بسیارند جوانان روشنفکر و مترقّی ما که به نام مبارزه با خرافات و یا تکیه بر علم و حتّی به نام ایدئولوژی بسیار مترقّی و پیشتاز،شب و روز سرگرم مبارزه با مسائل کلامی و سرگرم مبارزات کلامی،فلسفی و لفظی و درگیری های مذهبی و تنازعات ایدئولوژیک هستند و هرگز احساس نمی کنند که در این حال که خود را به عنوان روشنفکران مترقّی با این درگیری ها مشغول کرده اند،وارث همان کاری هستند که در جامعهء ما رضاخان ها و آتاتورک ها بدان پرداخته و پیش از آنها تقی زاده ها و میرزاملکم ها آغاز کرده بودند.

اینگونه جوانان،نمی توانند ارزیابی کنند که آنچه آنان به تقلید روشنفکران قرون18 و 19 اروپا،کاری روشنفکرانه می پندارند،همدستی با عواملی است که برج و بارو های ایمان،فرهنگ،ارزش های اخلاقی و ذخائر تاریخی ما را فرو ریختند تا راه ورود استعمار را هموار کنند و مبارزهء ایمان مذهبی و فرهنگ و سنّت ملّی ما را با این هجوم تازه در هم بشکنند.

همچنانکه اکنون نیز می بینیم که صادق ترین روشنفکران ما،درست هنگامی که اسلام برای نجات از بند قرنها ارتجاع و خرافه پرستی و نجات دادن مسلمانان از قید استبداد و استعمار و سرمایه داری تحمیلی،به پا خاسته و چهره ای مهاجم و انقلابی یافته است،آن را به تیرهائی نشانه گرفته اند و هر زخمی که بر آن وارد می کنند،سبب می شود که برق شوقی از چشم دشمنان مشترک شان بیرون جهد.ما خود به چشم دیده ایم یا به گوش شنیده ایم که چه موجی برخاست،از میان روشنفکرانی که شعار تفکیک روحانیّت را از سیاست میدادند.این شعار،شعاری بود که در اروپا کلیسای ضدّ مردم و ضدّ عقل و علم را از صحنهء زندگی و حرکت و آزادی کنار زد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۵
یه بنده خدا

در جامعهء ما،دوران بنی عبّاس،دوران موفّقیّت دستگاه در سیاست زدائی جامعهء اسلامی است.بنی امیّه علیرغم پایگاه نژادی و قومی نیرومندی که داشتند،علیرغم هوشیاری سیاسی و نیز خشونتی که در سرکوب مخالفان بروز دادند،نتوانستند بیش از یک قرن دوام آورند.آنچه عمر این رژیم نیرومند را اینچنین کم کرد،حسّاسیّت سیاسی مردم مسلمانی بود که آنرا از انقلاب اسلامی پیامبر(ص) به ارث برده بودند.کمترین انحراف حکومت باعث می شد که انبوه توده ها به مسجد بریزند و دردسری برای دستگاه ایجاد کنند.

نمونه اش اعتراض مردم به بلند بودن پیراهن خلیفهء دوّم و اینکه این موضوع نشان می دهد که وی سهم بیشتری از بیت المال دریافت کرده است که البتّه وی استدلال کرد که از سهم فرزندش استفاده کرده است...بنی عبّاس که شعور سیاسی توده را دیدند،و دانستند که چگونه رژیم نیرومندی چون بنی امیّه را قربانی خویش ساخت،به سیاست زدائی پرداختند:از طریق توسعهء فرهنگ،تکیه بر علم،پیشرفت مادّی،ثروت،قدرت سیاسی،فتوحات اسلامی و تجلیل و تعظیم شعائر دینی،و بدین طریق انبوه توده را با پیشرفت هائی که به نام اسلام در جهان به دست می آوردند،تخدیر کردند و روشنفکران را هم با غرق کردن در مسائل ذهنی،کلامی،فلسفی و فرقه ای.

این بود که جنگها و مبارزات مردم در دوران بنی امیّه،که همگی جنگهای سیاسی و طبقاتی بر اساس عدالت طبقاتی و رهبری انسانی بود،در دوران بنی عباس تبدیل به جنگهای فرقه ای،کلامی،ذهنی،فلسفی و حتّی لفظی شد.

به همان گونه که امروزه سرمایه داری و استعمار از طریق ساختن ایدئولوژی های رنگارنگ،تشدید خصومت های فرقه ای،قبیله ای،نژادی،شیوع فساد،توسعهء حماقتهای ورزشی،مصرف پرستی،ایجاد گرفتای های حقیر در زندگی خانوادگی و اقتصاد فردی،خلق هنرهای بیمارگونه،فلسفه های پوچ،تئاتر ها،سینماها،کاباره ها،رادیو تلویزیونها،موسیقی ها،تجمّل پرستی ها،مُد سازی ها،آزادی های جنسی و هزاران چشم بندی دیگر و صدها هزار شعبده بازی و جنگهای زرگری دیگر بدان می رسد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۰۲
یه بنده خدا


کار،معجزهء بزرگی است که به روشنفکر،موهبت فرو ریختن همهء ارزشهای اشرافی و ضعفهای بورژوازی و عادات بیمارگونهء طبقهء مرفّه را،که طبقهء انگل است،عطاء می کند و او را با تودهء محروم در می آمیزد و از این طریق،یک انسان انگل وار به یک انسان پیامبر وار تبدیل می شود.

سه)مبارزهء اجتماعی:افلاطون،انسان را یک حیوان سیاسی تعریف می کند و دانشمندان ما،آن را یک حیوان اجتماعی ترجمه کرده اند،زیرا می پنداشته اند که آنچه صفت مشترک انسان هاست،اجتماعی بودن است؛نه سیاسی بودن،زیرا در این صورت،تنها سیاستمداران انسان هستند و انبوه مردمی که به سیاست نمی اندیشند و یا کار سیاسی نمی کنند انسان نیستند.حال آنکه اجتماعی بودن صفت مشخِّص انسان نیست،زیرا بسیارند حیواناتی که حتّی از انسان،اجتماعی ترند،مانند زنبور عسل.این سیاسی بودن است که ویژهء انسان است.

مقصود از سیاسی بودن،بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعه ای که در آن زندگی می کند،پیوند می دهد و این پیوند است که تجلّی گاه اراده،آگاهی و انتخاب انسان به شمار می آید و تنها انسان است که موضع اجتماعی خویش را همچنانکه موضع طبیعی خویش را،احساس می کند،یعنی به پایگاه خویش در طبیعت یا در جامعهء خود،آگاهی دارد و در آن دخالت می ورزد.آن را تأیید می کند یا بدان اعتراض دارد و یا در تغییر ساختمان آن دخالت می کند.بنابراین،انسان غیر سیاسی،انسانی است که عالی ترین تجلّی استعداد نوعی خویش را باطل گذاشته است.

متأسّفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعه ها مسلّط بوده اند،همواره از سیاسی شدن توده ها وحشت داشته اند.«سیاست زدائی»مردم،شیوه ای نیست که امروز استعمارگران و یا قدرتهای استبدادی و ضدّ مردمی،برای انحصار قدرت سیاسی در دست خویش،کشف کرده باشند و از طریق  ترویج هنرهای انحرافی،افراط در ورزشهای بیشمار و یا توسعهء آزادی های جنسی و یا مصرف پرستی و یا ایجاد گرفتاری های حقیر در زندگی اقتصادی و خانوادگی،و یا ترویج مسائل انحرافی و یا سرگرمی های ذهنی و یا تخدیرهای مذهبی و فلسفی و ادبی و هنری،اندیشه ها را از سرنوشت خویش و سرنوشت جامعهء خویش دور سازند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۴۰
یه بنده خدا


تقدّس کار در اسلام تا بدانجاست که میدانیم پیامبر اکرم(ص) تنها دو دست را بوسیده است:دست یک «زن» و دست یک «کارگر»را.دو چهره ای که در همهء نظامها و تمدّنها و فرهنگها،تجسّم ذلّت،حقارت و محرومیّت بوده اند،آن هم دست بوسیدن!سنّتی که در اسلام،آنچنان که امروز رایج است،وجود نداشته است و اگر وجود می داشت،نوعی شرک محسوب می شد.

از جنگی باز میگردند،مردم مدینه به استقبال می روند،پیامبر(ص) و مجاهدان فرود می آیند و از مستقبلین دیدار می کنند،در حالیکه با مردی دست می داد،خشونت کف دست های مرد،که به استقبال آمده بود،پیامبر را به شگفتی افکند.از او پرسید،گفت من مردی نخل کارم و اکنون نیز بیل می زدم،شنیدم که شما آمده اید به استقبال آمدم.پیامبر(ص) در حالیکه به شدّت هیجان زده شده بود،دو دست او را همچون پرچمی در برابر مجاهدان و در میان مردم برافراشت و اعلام کرد که این دستی است که هرگز آتش را نخواهد دید،آنگاه خم شد و بر آن بوسه زد.

تخصّص های اجتماعی و تقسیم بندی های صنفی و سلسله مراتب شخصیّتی در امّت اسلام وجود نداشت،گروهی روحانی،گروهی عالم،گروهی رهبر سیاسی،گروهی صاحب مقام اجتماعی و گروهی کارگر و کشاورز،در جامعهء مدینه،ناشناخته است.معلّم بودن با کارگر بودن و در همانحال یک عنصر فعّال سیاسی تا سرحدّ رهبری پیش رفتن و در عین حال پارسای نمونه بودن،و هنگامی که پیش می آید،یک مبارز شمشیرزن بودن و حتّی خلیفهء مسلمین بودن و در همانحال برای چند یهودی حقیر مزدوری کردن،در بینش اسلامی و در نظام امّت اسلامی با هم منافات نداشته است.

هجرت،یک حرکت انتقالی انقلابی بوده است،حرکتی که در آن،اشراف ثروتمند قریش،که در جامعهء پر حرمت مکّه می زیستند،و مردمی که جنبهء سیادت بر همهء اعراب را داشتند،با هجرت به مدینه می آیند و در میان دو قبیلهء بسیار ساده و گمنام «اوس» و «خزرج» به کارگری می پردازند و برای نان،ناچار به کار بدنی می شوند و حتّی بی خانمان می مانند و در صُفّهء مسجد،مسکن می گزینند و این شکل زندگی نه تنها برایشان عار نیست،که اینان یعنی «اصحاب صُفّه»،محترم ترین و عزیزترین و نامی ترین چهره های درخشان جامعهء اسلامی اند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۰۶
یه بنده خدا

کار آنچنان است که امام چهارم شیعیان،حضرت سجّاد(ع) انجام می دادند.بر سر رهگذر کاروانها می ایستادند و به عنوان خدمتگزار،خودشان را بر کاروانیان عرضه می کردند و در تمام طول حجّ،که گاه چند ماه طول می کشید،به عنوان پیشخدمت یا یک کارگر،در جمع حجّاج به کار مشغول می شدند و از اینکه ارزشهای ایشان را نمی شناختند،حرمت شان را نگاه نمی دارند،تحقیرشان می کنند و حتّی ایشان را به کارهای دشوار وامیدارند،احساس لذّت می کردند،زیرا در چنین وضعی،خودشان را با محروم ترین انسانها یکی می یافتند و این برایشان تجربه ای انقلابی و بزرگ بود.

کار،انسان را از نوعی آلیناسیون[ازخودبیگانگی]،به خصوص آلیناسیون روشنفکرانه مانع می شود.روشنفکر چون موجودی است که فقط می اندیشد،خود به خود به نوعی«تخصّص» کشیده می شود و می دانیم که تخصّص،نوعی آلیناسیون و از خود بیگانگی انسان است.رژیمهای انقلابی امروز با آگاهی بدان،برای اینکه انسان،زندانی چهاردیوار تخصّص خویش نشود،برنامهء کار برای کارمندان،روشنفکران و مقامات سیاسی می گذارند،امّا معمولاً این برنامه ها جنبهء سمبولیک،نمایشی،موقّتی و تظاهر مآبانه دارد و کار واقعی نیست.

مارکس می گوید:«چه اشکالی دارد که امروز کارگر باشیم،یک کارگر،چندساعتی به تآتر مشغول شود یا به ورزش،نقّاشی و یا برعکس،یک هنرمند،چندساعتی را در خانه یا در مزرعه ای کار کند؟».آنچه در متن سخن مارکس میخوانیم،مبهم است و آنچه در جوامع مارکسیستی امروز عمل می کنند،نمایشی است؛امّا در اسلام،مسئله به صورتی جدّی و حلّ شده و طبیعی وجود دارد:

بزرگترین رهبران فکری و پیشوایان انقلابی اسلام،به راستی کارگر بوده اند،کشاورزی و نخل کاری می کرده اند،بیل می زده اند،خاک می کنده اند و یا برای دیگران شیر می دوشیده اند و مزد می گرفته اند.علی(ع)،آنچنان مردی که جوهر فلسفی و فکری و عرفانی است،سرانگشتانش که زیباترین و عمیق ترین کلمات را که از سر انگشتان یک روشنفکر می تواند بتراود،خلق کرده است،دست هائی پینه بسته داشت.در یَنبُع کار میکرده،در مدینه با دست خویش چاهها و قناتهائی را حفر کرده است و با دو دست خویش،باغ و نخلستان به وجود آورده است.25 سال انزوای اجباری سیاسی وی،هم با اندیشیدن،با جمع آوری قرآن،با عبادت و در عین حال با کار گذشته است.

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۲
یه بنده خدا

این نشان می دهد که کار،نه تنها چون کتاب،سرچشمهء تجربه و آگاهی است،بلکه آگاهی راستین و مطمئنّ،از کار سرچشمه می گیرد و آنچه از کتاب می آید،در عین حال که رشدی سریع دارد،غالبا بیمارگونه،انحرافی و موهوم می تواند باشد و یا عناصری از آنها را به همراه داشته باشد که اندک اندک به انحراف،بیماری و یا مسمومیّت روشنفکر می انجامد.

کتاب و کار،هر دو در ساختمان یک انسان تأثیر دارند.کتاب،کار را با آگاهی فکری و قدرت تجزیه و تحلیل و استمداد از تجربه های بسیاری که انسانهای دیگر و نبوغ های دیگر فراهم آورده اند،توأم می سازد و کار،اندیشهء ذهنی را در زمینهء واقعیّت،استوار میسازد و تصحیح می کند.

کسی که از حقّ اعتصاب کارگران دفاع می کند و کسی که اندیشه های مترقّی دربارهء سندیکالیسم را آموخته است،تلقّی و احساس شان از اعتصاب،با کسی که عملا در یک اعتصاب کارگری شرکت می کند،همانند نیست.فرمول آمیختن مادّه ای سوختنی را با اکسیژن دانستن،دانشی است و دست را بر روی بخاری تافته نهادن،دانشی دیگر.دانش راستین آمیزه ای از این دو است.

کار برای آدمی آفریننده است،تکامل دهنده است و صیقل بخش جوهر وجودی اوست.کار برای روشنفکر،شفا دهنده است،تغییر دهندهء شخصیّت طبقاتی،رفتار اجتماعی،اخلاق،عواطف و عادات و گرایش های انحرافی ای است که در چهارچوب طبقاتی وی وجود دارد و میان او و تودهء مردم،مردمی که کار می کنند،جدائی می افکند.و بالأخره کار،دعوتی است از سوی طبقهء رنج و محرومیّت برای احضار روشنفکری که در طبقهء متوسّط یا بالا،هم در جست و جوی نجات خویش است و هم در جست و جوی انجام مسئولیّت انسانی خویش.کار،روشنفکر را با توده متجانس  می سازد و تا بدانجا او را بالا می برد که به تعبیر یک نویسندهء بزرگ مردمی:«مردم کوچه و بازار،او را با خود عوضی می گیرند».

در عین حال باید از افتادن به دام نوعی مُد پرستی روشنفکرانه،که کم و بیش رایج می شود،پرهیز کرد.مردم گردی،به سراغ توده رفتن و یا روستاها را زیر پا گذاشتن،به عنوان یک عمل روشنفکرانه و چپ،نوعی تظاهر ریاکارانه و زشت است که غالبا با تحقیر توده و فریب خویش،توأم است،احساس نوعی رضایت کاذبانه و انحرافی به روشنفکر می دهد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۴۳
یه بنده خدا

انقلاب فکری،تلاش برای شناخت این بزرگترین مسخ زمان ماست و در عین حال،دست یافتن به یک لیاقت ذهنی است که بتواند وحدت میان مفاهیم عبادت و کار و مبارزهء اجتماعی را دریابد و مهمّ تر از آن،با جان خویش تجربه کند و این سه را ملکهء خویش سازد و با فطرتش عجین کند،و این آرمانها،نه تنها در عقیده اش،که در بودنش ریشه گیرد و در نهایت،تا بدانجا رسد که جدائی این سه مفهوم را در خویش احساس نکند و هریک را در عین حال با آن دو تای دیگر یکی بداند،تثلیثی که در عمق و در حقیقت،یک توحید است.

باید دانست که به چنین درجه ای از خودسازی فکری و وجودی،تنها از طریق کتاب،تحقیق و دانش نمی توان رسید،زیرا سخن از یک نظریّهء فلسفی تازه نیست؛بلکه سخن از رسیدن و یا آفریدن انسانی تازه است و انسان،تنها با نظریّه ساخته نمی شود.«کار» نه تنها کتاب را در این راه یاری می کند،بلکه مانع انحراف انسان می شود و در عین حال،خود همچون کتاب،سرچشمهء آگاهی و دست یافتن به حقیقت و تجربهء معنوی دیگری است.

«فرانتز فانون» نشان داده است که چگونه جامعه ای که وارد مرحله ای انقلابی می شود،به رشد هوشیاری و آگاهی توده های مردم کمک می کند و تا چه حدّ دوران خاموش نوجوانی را که غالباً در خانواده های مرفّه در جامعه های پیشرفته،تا پانزده و شانزده سالگی نیز کشیده می شود،به یازده و دوازده سالگی تقلیل می دهد و بلوغ فکری را تا سنّ سیزده و چهارده پائین می آورد.

ما نیز خود تجربه داریم که تفاوت میان کودکانی که در خانواده های محروم،انواع رنج و فقر و خشونت و کمبود را احساس کرده اند و اینان غالباً خانواده هائی هستند که کار می کنند؛با عروسکهائی که در خانواده های مرفّه و اشرافی بار می آیند،از لحاظ میزان آگاهی،تجربه و لمس واقعیّت های زندگی تا کجاست.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۵۵
یه بنده خدا