عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

۱۰۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

حتّی در نظام خلفای عبّاسی دانشمندانی چون ابن ابی العوجا و یا ابن کوا،که ناتورالیست ها و بی خدایان عصر خویش بودند،می توانند با آزادی و امنیّت فکری،نه تنها در یک کلاس،یا در خلوت اندیشه شان و یا در جمع یارانشان،بلکه در مکّه،رویاروی همه به استهزاء حجّ،که مقدّس ترین سنّت جمع مسلمانان است،بپردازند و در جواب،تنها مناظره ای روشنفکرانه و عالمانه ای را دریافت دارند.

اکنون این مسلمان رنج دیده،چگونه می تواند پس از چهارده قرن،چهارده قرنی که زخمهای کاری از استبداد سلاطین و از خشونت خلفا و از سیطرهء جبّارانهء قدّاره بندان متعصّب و روحانیّت مرتجع و منجمد و متحجّر بر دل دارد،و یا در خاطر،نظامی را بپذیرد که در آن،آنچه را که در یک حکومت مذهبی از آن برخوردار بوده است،از او باز گیرند؟و در چنین حالتی،استعمار و سرمایه داری جهانی،چطور نتواند در انحراف این امّت بزرگ و در بسیج آنان برای مقاومت در برابر سوسیالیسم و حتّی مخالفت با آن،طمع نبندد؟

اندیشیدن به این فاجعه ها،هم سنگینی بار خودسازی،و هم هوشیاری ای را که باید با آن همراه باشد،مشخّص می کند و این درس بزرگ را به ما می آموزد که:

 انقلابی شدن،پیش از هر چیز، مستلزم یک انقلاب ذهنی،یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوهء تفکّر ماست.

انقلابی توأم با این آگاهی،که ثمرهء تجربهء بزرگ تاریخ انسان است،این آگاهی که خداپرستی را آخوندیسم به ابتذال کشاند و مارکسیسم،سوسیالیسم را به اکونومیسم جبری کور مادّی بدل کرد و سرمایه داری،آزادی را نقابی برای نفاق و فریب کرد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۴۰
یه بنده خدا


و کدام فاجعه بالاتر از این که سوسیالیسم از دست انسان قرن بیستم،آنچه را که در نظام سرمایه داری غربی هم به دست آورده است بِرُباید،تا آنجا که روشنفکران آزادیخواه،ضدّ استعمار،و حتّی سوسیالیست های کشورهای عقب مانده ای که از نظام فاشیستی و استعماری رنج می برند و با سرمایه داری در جنگ اند،برای فرار،کشورهای سرمایه داری را انتخاب می کنند و این چه شرم آور است.

چگونه یک مسلمان،یعنی انسان رنج دیده ای که هم با سرمایه داری و هم با استعمار در جنگ است و باید برای چنین جنگی آماده شود،می تواند این ننگ را بپذیرد؟

اسلام با اینکه خود را دینی الهی می داند و پیامبرش را فرستاده از سوی خداوند برای نشان دادن راه راست به انسانها می شناسد،با این همه اعلام می کند که:در پذیرش دین فشاری نیست و تلاش ما تنها برای آگاه کردن انسانهاست تا راه «رشد»از راه«غیّ» تشخیص داده شود و آنگاه انتخاب آزاد آن با خود آنهاست: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ: در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است»(بقره:256).

و علی(ع) به فرمانده خود دستور می دهد که:

«با توده درآمیز و از اشراف،دوری کن و بدان که توده،یا برادر تو اند در دین و یا همانند تو در نوع،خون آنان همچون خون ماست و مال آنان همچون مال ما،به هر دو حرمت گذار».

یک شاعر بدبین نابینای ضدّ مذهبی تنها،از روستای مُعِرّه [به نام ابوالعلای مُعِرّی]،در هنگامی که قدرت اسلام،شرق و غرب عالم را فرا گرفته و امپراطوری های بزرگ جهان را به زانو درآورده است،می تواند با همهء تنهائی و بی کسی،فریاد خویش را علیه ایمان حاکم،علیه اسلام حاکم و حتّی علیه خدا و مذهب برآورد و ایمن بماند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۲۸
یه بنده خدا

فرضیّات و نظریّاتی که با گذر زمان تغییر می یابد یا نفی می شود و یا در همان زمان،نمی تواند مورد قبول ملّت ها،طبقات و امّتهای دیگر قرار گیرد،در حالی که همگی به اصالت این آرمان ها با همهء جان خویش و ایمان خویش معترفند.

سستی این پایه های فرضی،به قدرت و اصالت و بقای آن آرمانها صدمه می زند و پیروان آن آرمانها را به تفرقهء ذهنی و تعصّبات فکری دچار می سازد و گذشته از آن،به انبوهی از جامعه شناسان،فرضیّه بافان،دانشمندان و روحانیان و سیاستمداران و تبلیغات چی های وابسته به سرمایه داری جهانی،بهترین وسیله را می دهد که با حمله کردن به این فرضیّه های فلسفی و نظریّه های علمی کهنه یا نو،که انکار یا ابطالش ساده است و یا لااقلّ ممکن،آرمان های همیشگی و اصیل انسانی را مورد هجوم قرار دهند و از پایه ریشه کن سازند.

امروز می بینیم که چگونه توانسته اند از نیرومند ترین قدرت معنوی انسان،به خصوص انسانهای محروم،یعنی مذهب برای مقاومت در برابر تحقّق برابری و انقلاب ضدّ طبقاتی و ضدّ سرمایه داری و ضدّ مالکیّت استثماری فردی استفاده کنند.

و نیز چگونه توانسته اند خیلی از فلسفه های گوناگون و نظریّات علمی را،از جامعه شناسی گرفته تا بیولوژیک،برای محکوم کردن سوسیالیسم استخدام نمایند و چنین وانمود کنند که رسیدن به سوسیالیسم،یعنی رها کردن ارزش های اخلاقی،خداپرستی،آزادی معنویّت.در صورتی که این مفاهیم،تنها در یک جامعهء بی طبقه و آزاد از صرعِ افزون طلبی فردی است که می تواند تحقّق یابد و این مفاهیم،تنها در نظام سرمایه داری است که قربانی شده اند،مسخ یا مسخره گشته اند.

چنانکه در سوی دیگر می بینیم،و چه غم انگیز است،که به نام سوسیالیسم،با خشونتی غیر انسانی،آزادی فکری،آزادی علمی،آزادی ایمان،آزادی انتخاب و تنوّع اندیشه ها و راه ها و ابتکارهای انسانی را نفی می کنند و در حالی که به شیوهء فاشیست ها و به رسم جاهلیّت وحشی عمل می کنند،برای خویش توجیهات فیلسوفانه،جامعه شناسانه و عالمانه نیز دارند.

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۱۹
یه بنده خدا


بیماری دیگر روشنفکرانه،بیماری علمی و فلسفی است.این یک نوع بیماری است که نه تنها مطرح نکرده اند،بلکه آن را به عنوان عالی ترین جلوهء رشد و تکامل یک روشنفکر تلقّی می کنند.این است که امروزه می بینیم روشنفکرانی که برای نجات توده های محروم،طبقات محروم و برای مبارزه با پلیدی سرمایه داری و استعمار بسیج شده اند،اصول بدیهی انسانی را موکول و منوط و مبتنی بر نظریّات مبهم و ناپایدار فلسفی یا علمی می کنند.

سوسیالیست بودن به این معنی است که اکثریّت برای اقلّیّتی که کار نمی کنند،کار نکند ولی گرسنه هم نماند.این یک اصل بدیهی است و هیچ انسانی اگر انسان مانده باشد،در آن کمترین تردیدی ندارد.سوسیالیست بودن به این معناست که سرنوشت تولید و مصرفی که به سرنوشت یک ملّت،یک جامعه و یک امّت بستگی دارد،در اختیار هوی و هوس فردی که انگیزه ای جز افزون طلبی از همه طرف ندارد قرار نگیرد.

چنین امری بدیهی را بر فرضیّات علمی و فلسفی ای که خاصّ فلاسفه و دانشمندان این قرن و آن قرن است و هر روز متغیّرند و همه هم نسبت بدان معترف نیستند،موکول کردن،بدترین شرطی است که تاکنون در تاریخ آدمی وضع شده است.آتشی را در خانه ای پدید آورده اند:خاموش کردن آن را هرگز نباید مشروط به اعتقاد به حدوث و قِدَم عالم،اعتراف به علّت اولی یا انکار آن کرد و اثبات این امر که مادّهء آلی را می توان در آزمایشگاه به وجود آورد یا نه؟

درد انسان امروز این است که مقدّس ترین آرمان های انسانی که در طول تاریخ حرکت،جنبش و شور ایجاد کرده و همهء ارزش های انسانی که در این جهت شکل گرفته و بی شمار جهاد ها و شهادت ها را در همهء نظام ها و در همهء دوره ها در پی داشته است،به فرضیّات فلان فیلسوف و نظریّات فلان عالمی وابسته کرده اند که ساخته و پروردهء قرن خویش،محیط اجتماعی خویش و وراثت فرهنگی خویش و مرحلهء تکامل علم در عصر خویش بوده است.

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۲۵
یه بنده خدا

روشنفکر از این نظر در لبهء پرتگاه است که آگاهی اش را از کتاب می گیرد و این،خطر نوعی از خودبیگانگی ذهنی و کتابزدگی را به وجود می آورد،بیماری ای که در آن،ارزشهای انسانی برای روشنفکر به صورت الفاظ منطقی و علمی و فلسفی مطرح است،کلماتی که معنا دارند؛امّا روح،شعور و احساس را فاقدند.

حتّی روشنفکرانی که از اصالت عمل نیز سخن می گویند،باز ممکن است دچار نوعی ازخودبیگانگی لفظی شوند.اینان همچون واعظانی هستند که پول می گیرند تا دربارهء اِعراض از دنیا منبر روند،یا همچون مؤمنانی که بر سفره های هزار و یک شبی غذا می خورند و از زهد علی(ع)،ستایش ها می کنند و می پندارندکه خداوند،تنها آنان را از نعمت ولایت وی برخوردار کرده است.

کم نیستند کسانی که عثمان وار زندگی می کنند،امّا به ابوذر عشق می ورزند.حتّی آنانکه دست در دست معاویه دارند،امّا برای حسین(ع) می گریند و آنانکه مثل فاطمه(س) سخن می گویند،امّا شیوهء زندگی شان تقلیدی مهوّع از ملکه خاتون است.

از حجّ باز می گردند،آنجا که برابری را لااقلّ برای چند روز،آنهم به گونهء یک نمایش،تمرین باید کرد،و رجز می خوانند که وضع ما،کاروان ما و هتل ما و غذای ما از همه بهتر بود.و یا غرق لذّت می شوند که در این سفر،همه را عقب زدند و خود با هوشیاری و یا لیاقت و یا جادوی پول،همهء مشکلات را حلّ کردند و پیش رفتند.

نه تنها نباید فریب این دو دشمن را که برادر دوقلوی یکدیگرند خورد،بلکه باید همواره بیدار باشیم که خود بدان دچار نشویم.آنچه ما را از این بیماری دور می کند،کار است،به گفتهء پیامبر(ص):«محبوب ترین کار،کار بدنی است»،مقصود کار طبقه ای است که تولید می کند و با عمل خویش،ارزش و قیمت می آفریند و رنج می برد،نه رنج ذهنی و روحی،که رنج عینی و واقعی،نه گرسنگی ای را که یک روزه دار می فهمد؛بلکه گرسنگی ای را که یک تهیدست می فهمد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۳۲
یه بنده خدا

این بیماری هنگامی که شخص بیمار،فاضل نیز هست و به خصوص زباندان و آشنا با متون ایدئولوژیک،دیگر شفا یافتنی نیست.بگذار تا بمیرند در درد خودپرستی!

چگونه می شود از این آفت که گریبان همهء ما را گرفته است و همه را تهدید می کند – مقصود همهء روشنفکرانی است که آغاز کنندهء کار اجتماعی و پیشاهنگ انقلاب بوده اند – رها شد؟ با کار.کار،ایدئولوژی را از حافظه و از ذهن به عمق وجود و فطرت انسان فرو می برد و با سرشت او می آمیزد و عجین می کند و بدین شکل است که یک ایدئولوژی،تبدیل به یک ایمان میشود و یک روشنفکر،تبدیل به یک انسان مؤمن.مؤمن با همهء عمق،پهنا و سرمایه ای که در این کلمه وجود دارد.

تفکیک میان مؤمن و مسلمان در فرهنگ اسلامی،حاکی از چنین تجربه ای است و گواه شناخت اندیشمندان آگاه ما از فرق میان کسانی که یک ایدئولوژی را به عنوان یک عقیده،فکر،ایده آل،مجموعه ای از مکتب در ذهن دارند و در لفظ خویش اقرار می کنند،امّا ذات شان از آن غافل است و کسانی که این مکتب در آنها به صورت یک فطرت در آمده است.

مسلمان کسی است که به توحید،«تسلیم فکری» است،امّا مؤمن کسی است که به درجهء «تسلیم وجودی» رسیده است.

منافق در پنهانی ترین و عمیق ترین شکل خویش،صفت کسانی است که جهت وجودی شان و جهت اعتقادی شان از یکدیگر جداست.«نفق» به معنی حفره و فاصله است و منافق در یک معنی،انسانی است که میان این دو جلوه از هستی اش،فاصله ای وجود دارد،نوعی دوشخصیّتی بودن.

اخلاص،یکتائی وجودی و به تعبیری توحید وجودی،وحدت بخشیدن میان «اندیشه» و «عمل» است.رابطهء میان اندیشه و عمل،یک رابطهء متقابل است.به بهتریت تعبیر،آنچنان که علی(ع) فرموده اند - کسی که خود نیز نمونهء چنین توحیدی است - :«من الایمان یستدلّ بالعمل و من العمل یستدلّ بالایمان»:از ایمان به عمل راه برده می شود و از عمل نیز به ایمان راه برده می شود.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۱۵
یه بنده خدا

بنابراین خود به خود روشنفکران از طبقهء متوسّط برمیخیزند.البتّه این بدان معنا نیست که ضرورتا روشنفکر و سرمایه داری به هم وابسته اند،چنین تعبیری هم پایگاه روشنفکران را در طول تاریخ نفی می کند و هم خاستگاه روشنفکران را پلید و پوک می شمارد و بنابراین به نقش و جوهر رسالت روشنفکران صدمه می زند.

درست است که امروز روشنفکران از طبقهء متوسّط و گاه بالا بیرون می آیند،امّا این نه به خاطر تجانسی است که میان روشنفکری و بورژوازی وجود دارد؛بلکه تنها به خاطر این است که این طبقهء متوسّط است که در آن انسان،هم شانسِ انسان ماندن بیشتر داشته است نسبت به اشرافیّت،و هم شانس رشد یافتن نسبت به طبقهء محرومی که تا حدّ بردگی فکری و حتّی سقوط اخلاقی تنزّل کرده است.

در عین حال باید یادآوری کرد که این مطلب به معنی بریدن خویش از تودهء محروم نیست؛بلکه باید ایمان داشت که اساساً هدف،رهائی و نجات توده است.امّا نباید دچار یک نوع رمانتیسم چپ گرایانه شد و توده ای را که بالقوّه بدان می اندیشیم،با توده ای که بالفعل وجود دارد مترادف شمرد.اشتباه میان این دو در عمل اجتماعی،خطاهای بسیار سنگین و حتّی فاجعه آمیز به بار آورده است.

کار آزادیبخش برای این روشنفکر،که به هر حال از طبقهء بورژوا در زمان ما بر می آید،ضرورتی حیاتی دارد،زیرا او را در ماندن در تنگنای پلید بورژوازی که با تنگ نظری و پستی توأم است،چه مذهبی باشد و چه غیر مذهبی،رها می سازد.و افق اجتماعی او را وسعت می دهد و جوهر انسانی او را علیرغم محیط زندگی و چارچوب طبقاتی اش،صفا و زلالی انسانی می بخشد.

چه بسیارند کسانی که انتساب شان به یک «ایسم» مترقّی،که آن را همچون یک«پوست»،زینت اندام خویش ساخته اند،آنان را غرق در لذّت انقلابی بودن،چپ بودن،روشنفکر بودن و از همه پیشتازتر بودن ساخته است.اینان کسانی هستند که هنگامیکه کار انقلابی مطرح می شود،طرفدار کار فکری و فرهنگی می شوند و وقتی کار فکری و فرهنگی مطرح است،شعار می دهند که تنها راه چاره،اسلحه است و چه بهتر که با نقابی چنین آبرومندانه! از کاری که همه بیش و کم در آن درگیرند،فرار کنند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۳۷
یه بنده خدا


امّا نقش انقلابی کار در خودسازی عبارت است از آزادی بخشی کار.هر کسی زندانی قالب های خانوادگی،طبقاتی،اجتماعی و عصری خویش است.چگونه می توان از این زندانها رها شد؟آخر می دانیم پیش از آنکه رها شویم،نمی توانیم به عنوان یک انسان،نقشی در زمان خویش و جامعهء خویش و برای طبقه ای که در قبال آن،مسئولیّت احساس می کنیم بر عهده بگیریم.

یک زندانی،یک ابزار است و نه یک علّت و نه یک عامل.این مسئله وقتی که سخن از مسئولیّت انقلابی روشنفکران است،دامنه ای بسیار گسترده و عمقی بسیار شگفت انگیز پیدا می کند.روشنفکران غالبا چه کسانی اند؟بی شکّ اکثریّت آنها برخاسته از طبقهء متوسّط اند.

طبقات بالا چنان در رفاه پوسیده اند که همهء ارزش های وجودی آدمی و همهء حسّاسیّت های انقلابی را از نسل جوان خویش می گیرند و یا نمی گذارند اساساً در وجودشان پا بگیرد.

در طبقات پائین،فقر،جهل و ذلّت را چنان توسعه ای داده که اکثریّت را در آن غرقه ساخته است و افراد،جز در تکاپوی تأمین یک زندگی حیوانی نیستند و جز ایده آل های کوتاه و حقیر ندارند.

بنابراین روشنفکر به عنوان انسانی که هم ارزش های انسانی در او به اندازه ای است که به سرنوشت دیگران می اندیشد و هم آگاهی اش به حدّی است که احساس می کند چه باید بکند و چه می تواند کرد،طبیعتاً از میان طبقه ای بر می خیزد که نه رفاه و اشرافیّت،پوک و تباه شان کرده و نه فقر،آنان را از اندیشیدن و از رشد اجتماعی و اخلاقی محروم ساخته است.

طبقه ای که امکانات آن را داشته است که تحصیل کند،بیندیشد،فراغتی برای توسعهء معنویّت داشته باشد،جهان را،ایدئولوژی ها را،ارزشهای اخلاقی را،سرمایه های فکری و معنوی تاریخ را و نیز ذخائری را که در توالی عمر جامعه اش به نسل او رسیده است،کسب کند و به گسترش معنوی وجودی خویش بپردازد و در عین حال،اشرافیّت،استثمار و رفاه،او را به منجلاب تجمّل پرستی های پوک و رابطه های پلید نیفکند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۵۷
یه بنده خدا


از پیامبر اکرم(ص) می پرسند که محبوب ترین کار چیست؟پاسخ می فرمایند:کاری که دست در آن دخالت داشته باشد.محبوب ترین مال چیست؟آنچه از طریق کار به دست آمده باشد.اساساً برای آدمی جز ثمرهء تلاشی که می کند،نصیبی وجود ندارداین اصل،هم در رابطهء انسان و خدا صادق است:که قیامت و سرنوشت نهائی آدمی،به گفتهء قرآن:«روزی است که انسان دستاورد خویش را به چشم می بیند»،و هم در رابطهء اجتماعی و در یک سیستم اقتصادی.

این اصل،کلّی است: وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى، وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى(نجم:40-39) و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست و نتیجهء کوشش او به زودى دیده خواهد شد.

مسئلهء مهم تری که در خودسازی مطرح است،کار است.امّا کار،نه به عنوان مقدّمه ای برای زندگی کردن،تحصیل،کسب مقام اجتماعی یا کار تولیدی؛بلکه کار به عنوان ورزشی در خودسازی.کار کردن یعنی نفی طبیعت به وسیلهء انسان.کار،پراکسیس انسان است در قبال طبیعت.انسان،حکومت طبیعت را نفی می کند و حکومت خویش را جانشین آن می سازد.این یک کار مادّی است.

عمل اجتماعی نیز اینچنین است:انسان با کار خویش،جامعهء خویش را تغییر می دهد و می سازد و عجیب است که انسان در همان حال که می سازد،خودش نیز ساخته می شود:به عنوان مثال،فردوسی،شاهنامه را سروده است و شاهنامه،این آزادمرد روستای خراسان را فردوسی کرده است.میکل آنژ در حالی که مجسّمهء داود را می آفریند،خود به وسیلهء آن آفریده می شود.

بنابراین،کار یک شمشیر دولبه است،تجلّی جوهر وجودی آدمی است و تنها انسان است که کار می کند،زیرا کار،تنها یک عمل غریزی،آنچنانکه در همهء حیوانات هست،نیست؛بلکه کار عبارت است از تجلّی تحقّق عینی اراده و خواست و ارزش های ویژهء انسان.انسان در کار متولّد میشود،با کار ساخته می شود و ذهنیّت وی تبدیل به یک واقعیّت عینی می گردد و در همان حال،جوهر وجودی اش صیقل می خورد و تکامل می یابد.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۱۲:۵۳
یه بنده خدا

عبادت،تلاشی است در راه زدودن رنگ های عارضی،شکستن قالب های تنگ اجتماعی و صیقل دادن وجود حقیقی و برانگیختن حالات وجودی و استخراج گنجینه های نهفتهء خودآگاهی و دست یافتن به حالتی،فراتر از آن که روح های بزرگ در فرهنگ ما بدان رسیده اند و آن،«دل آگاهی» است و کشف تعهّدی عمیق تر ،صمیمی تر،مترقّی تر و راستین تر از آنچه امروز از این کلمه روشنفکران غربی می فهمند و آن،تعهّد وجودی است و به تعبیر قرآنی آن در زبان علی(ع)،«میثاق فطرت» است.

دو)کار:قرآن،سنّت پیامبر(ص)و شیوهء زندگی یاران دست پروردهء انقلاب او نشان می دهند که اسلام تا کجا به کار تکیه دارد.میدانیم که بی درنگ پس از ایمان،عمل صالح،ورد زبان خداوند است و حتّی به گفتهء پیامبر(ص) که می پرسند:ماالاسلام؟پاسخ میدهند:العمل.

مقصود این نیست که به نوعی پراگماتیسم(عمل زدگی)دچار شویم و ملاک فکری را ملاک عملی بگیریم.این یک نوع ورطهء انحرافی است که انسان را به مهلکهء عمل کور می افکند،زیرا پیش از آن باید مبنای ایدئولوژیک داشت تا عمل صالح را از غیر صالح،و عملی را که در خدمت انسان است،از عملی که در خدمت شخص است و یا اساسا تباه کننده است،تشخیص داد.

تکیهء اسلام به عمل صالح،بر خلاف تصوّر مذهبی ای که امروز از این اصطلاح داریم،تنها عمل مذهبی نیست؛بلکه در عین حال،عمل مادّی و عمل تولیدی نیز هست.اگر از عمل مذهبی،عمل فکری و عمل اقتصادی ئ تولیدی سخن می گوئیم،به خاطر نیاز ماست که با کلمات رایج در زبان امروز سخن بگوئیم وگرنه در زبان اسلام،میان اینها مرزی وجود ندارد.

اساسا بینش توحیدی باید در زبان ما نیز منعکس گردد.مقصود از زبان،زبان فکری و فلسفی است.این نکته بی نهایت عمیق است که اسلام،هر عمل درستی رل اعمّ از سیاسی،اقتصادی،مردمی،بهداشتی را همچون عمل مذهبی،عبادت تلقّی می کند،حتّی خواب را:خواب انسانی که ایمان دارد،حتّی خوراک را و تحصیل نان را.تکیهء اسلام به عمل اقتصادی نیز چنین است.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۲۸
یه بنده خدا