هدایت قلب:
مرتضی مطهّری
والذین اهتدوا زادهم هدی و اتیهم تقویهم. (محمد-17)سخن ما در اطراف انواع و اقسام هدایتها و راهنماییهاست. علاوه بر هادیان و راهنمایان خارجی، چندین دستگاه راهنمایی در داخل وجود انسان برای رسانیدن وی به مقاصد حیاتی تعبیه شده: دستگاه هدایت غریزه، دستگاه هدایت حس، دستگاه هدایت عقل، دستگاه هدایت قلب، این مقال بیان مختصری است در اطراف قسمت چهارم یعنی هدایت قلب.قطعاً تاکنون متوجه شده اید که شعرا و عرفای خودمان چقدر از دل و قلب دم می زنند و کلمات «صفای دل» و «نورانیت قلب» و «تزکیه ضمیر» را تکرار می کنند تا جایی که می بینید در تعبیرات خودشان از اشخاص پخته و آزموده و کمال یافته به «صاحبدل» تعبیر می کنند. حافظ می گوید: دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را. سعدی می گوید:صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه؛بشکست عهد صحبت اهل طریق را.و حتی در قرآن کریم هم نزدیک به همین تعبیرات وارد شده. در سوره مبارکه قاف می فرماید: ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب یعنی در این قرآن همانا صاحبدلان را تذکر و تنبه است.بدیهی است که مقصود از قلب و دل در زبان اهل ادب و معرفت و همچنان در کلام الهی این عضو گوشتی که در قسمت پهلوی چپ قرارگرفته و مرکز پخش خون به سایر اعضا و جوارح است نیست، مقصود چیز دیگری است. مقصود از دل یا ضمیر یا قلب نقطه مرکزی عواطف عالیه و احساسات لطیفه وجود انسان است، آن نقطه ای که فی المثل عشق به خیر اخلاقی، عشق به زیبایی، عشق به حقیقت و کمال مطلق، عشق به ایثار و فداکاری از آنجا سرچشمه می گیرد.انسان ابتدا خیال نمی کند که در وجدان و ضمیرش اسراری نهفته باشد، خیلی قسمت عالم ضمیر و باطن خود را سرسری می گیرد، همان طوری که غالب ما مردم هنوز همین طور فکر می کنیم. ولی دانشمندان و تعمق کنندگان در رموز خلقت که در آفاق و انفس سیرها و مطالعه ها کرده اند، از دیر زمان پی برده اند که اسرار باطن و ضمیر را نمی توان سرسری گرفت و کوچک شمرد. نباید جثه کوچک انسان را مقیاس قرار داد و قضاوت کرد، زیرا همراه این جثه کوچک دریایی ژرف و عمیق بلکه دنیایی پر از عجایب که اول و آخرش ناپیداست قراردارد. شعرا و عرفای فارسی زبان ما از این دنیای نامرئی در استعارات و کنایات خود به «جام جم» و «جام جهان بین» تعبیرکرده اند.حافظ می گوید:سالها دل طلب جام جم از ما می کردو آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کردگوهری کز صدف کون و مکان بیرون بودطلب از گمشدگان لب دریا می کردمشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش،کو به تأیید نظر حل معما می کرد،دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست،وندر آن آینه صدگونه تماشا می کردگفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم،گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد.از مولی الموحدین علی علیه السلام نقل شده که فرمود: أتزعم أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر یعنی ای انسان! تو می پنداری که همین جثه کوچک هستی؟ جهان بزرگ در وجود تو خلاصه شده است.مولانا می گوید:چیست اندر خم که اندر نهر نیست؛چیست اندر خانه کاندر شهر نیست:این جهان خم است و دل چون نهر آب،این جهان خانه است و دل شهری عجاب.بحث در اطراف اسرار عالم باطن و ضمیر را بر عهده روان شناسان و عرفا و حکما می گذاریم و فقط به بحث در اطراف یک موضوع سادهء اخلاقی در زمینه هدایت قلب می پردازیم.این قلب پر از عجایب و استعداد انسان بر راه راست آفریده شده، یعنی طوری آفریده شده که بالفطره عادل است نه ظالم، امین است نه خائن، راستگوست نه دروغگو، موحد است نه مشرک. در آثار دینی وارد شده: کل مولود یولد علی الفطره یعنی هر نوزادی بر راه راست آفریده شده، انحرافات و گمراهیها در اثر عوامل خارجی است از تعلیم و تربیت ها و القاء و تلقین های فاسد کننده است.برای شما اتفاق افتاده که در شرایطی واقع شده اید که گول شیطان را خورده گناهی را مرتکب شده اید، مثلاً مال کسی را برده، حق کسی را پامال کرده اید یا دروغی گفته تهمتی روا داشته اید یا در ادای فرایض دینی از نماز و روزه و غیره کوتاهی کرده اید، ولی همین که در یک گوشه تنها به خود آمده اید خود را ملول و مکدر و پشیمان احساس کرده اید، مثل این که کسی از باطن و ضمیر شما سردرآورده و با یک قیافهء معصومانه شما را ملامت می کند و سرکوفت می دهد. این همان فطرت الهی است که بیدار شده و شما را به عذاب وجدان معذب ساخته است، می گوید چرا به خودت و به من خیانت کردی؟ ولی اگر خدای نخواسته گناهان و انحرافات مکرر شد، کم کم چراغ فطرت و شعله هدایت قلب خاموش می شود. آن وقت است که انحراف و کژی، طبیعت ثانیه می شود.طرز اعمال و رفتار انسان در زندگی مستقیماً بر قلب تأثیر می کند. اعمال خیر اخلاقی از قبیل راستی و امانت و عفت و ایثار و یاد خدا قلب را نورانی و فطرت را بیدارتر و زنده تر می کند. گناهان و معاصی از قبیل دروغ و خیانت و غیبت و تجاوز به حقوق مردم و بی عفتی و بالاخره غفلت از خدا به روی فطرت پرده می کشد و آن را خفه می سازد. خداوند درباره اهل معصیت فرماید: کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون یعنی درباره آنان سخن مگو که اعمال زشت و ناشایست و پلیدشان بر روی آینه دلهایشان زنگار ایجاد نموده است.