تفسیر سوره کوثر (آیت الله شهید مرتضی مطهری(ره)):(2)
سهم زن در تکوین فرزند
بعلاوه، دختر در زمان قدیم فوق العاده تحقیر می شد. اصلا دختر را انسان نمی
دانستند. اولاد دختر یعنی نوه های دختری را اولاد خودشان نمی دانستند، می گفتند
اینها اولاد فامیل شوهرند نه اولاد دختر. یعنی اگر کسی ده تا دختر هم داشت می گفت
اولاد این دخترها که بچه های من نیستند، بچه های فامیل شوهرهای خودشان هستند؛ چون
این جور فکر می کردند که: زن حکم ظرف و حکم زمین را دارد. زراعت مال بذر است یا
مال زمین؟ زراعت مال صاحب بذر است نه صاحب زمین. صاحب زمین، زراعت و بذر در زمین او
رشد کرده، به او مربوط نیست. این جور خیال می کردند که بچه فقط از نطفه مرد به
وجود می آید؛ نطفه مرد در رحم زن ریخته می شود، کار زن این است که نطفه مرد و بذری
را که مال مرد است در رحم خودش پرورش می دهد، بعد هم تحویلش می دهد. مثل بچه ای
است که او را در مدرسه ای بگذارند و در آن مدرسه رشد بدهند، غذا به او بدهند،
تعلیمات به او بدهند. اگر بچه ای ده سال هم در یک پانسیون [مهمانخانه] باشد و در
آنجا غذا به او بدهند، تعلیمات به او بدهند، بعد از ده سال صاحب بچه می آید بچه اش
را می برد. آن صاحب پانسیون حق ندارد بگوید این بچه حالا دیگر مال من شده. صاحب
بچه می گوید بچه مال ماست، تو فقط به او غذا دادی. فکر قدیم این بود که در واقع
نطفه در رحم مادر پانسیون شده و رحم، حکم پانسیون را دارد؛ بچه مال پدر است، در
اینجا تغذیه می شود، بعد از تغذیه باید تحویل صاحبش داد.
قرآن کریم این فکر را از اساس رد کرد؛ در آیات زیادی تصریح می کند که بچه، هم مال
زن است و هم مال مرد؛ یعنی زن در بذر هم شریک است نه اینکه بذر انحصاراً مال مرد
است و زن حکم ظرف را دارد. علم امروز این مطلب را صد درصد تایید کرده و می گوید آن
سلولی از نطفه مرد که وارد رحم زن می شود با سلولی که در رحم زن پرورش پیدا کرده
است متحد می شود و مجموعا یک واحد را به وجود می آورند و آن سلول مرکب متساویا
نیمی از آن از سلول مرد است و نیمی از سلول زن و بنابراین زن متساویا با مرد در
خود بذر شریک است.
بعلاوه زن سهم بیشتری دارد؛ چون در مدت نه ماه این سلول مرکبی را که هر دو در آن
سهیم و شریک هستند از وجود خودش تغذیه می کند و بعد از نه ماه به صورت یک موجود
کامل بیرون می دهد و بنابراین سهم زن از سهم مرد در ایجاد فرزند بیشتر می شود. در
اصل هسته با همدیگر شریک هستند ولی علاوه بر این، زن در پرورش هم نقش دارد. بعد که
زن مدت دو سال شیر می دهد (باز از وجود خودش) سهم بیشتری پیدا می کند. و علت اینکه
حقوق مادر از حقوق پدر بر فرزند بیشتر است این است که زن سهم بیشتری در تکوین
فرزند دارد، این که بعد، ولی فرزند، پدر است باز فلسفه دیگری دارد که رئیس خانواده
به طور کلی مرد است که آن حساب حساب دیگری است.
پس این فکر در میان مردم قدیم عموما و در جاهلیت عرب بالخصوص بوده است که دختر و
به طور کلی زن سهم زیادی در تکوین فرزند ندارد، فرزند به مرد و فامیل مرد تعلق
دارد و فرزندان دختران مال فامیل پدر دختر نیست، ملحق اند به فامیل شوهرها. نتیجه
چه می شد؟ اگر کسی ده تا هم دختر می داشت می گفتند ای بیچاره بی اولاد؛ چون رشته
اش بریده و قطع می شد. می گفتند:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الاباعد
شعر عرب جاهلیت است؛ می گفتند: پسران ما (فرزندان ما) منحصرا آنها هستند که از
اولاد پسران ما به وجود آمده باشند، آنهایی که از دختران ما به وجود می آیند بچه
های ما نیستند، بچه های مردم دور دست و غریبه ها هستند.
شان نزول آیه
پیغمبر اکرم از خدیجه سه دختر پیدا کردند: زینب،
ام کلثوم و کوچکترین آنها فاطمه سلام الله علیها و دو پسر (و به قولی سه یا چهار
پسر): قاسم و عبدالله یا عبیدالله(2). پسرهای خدیجه مردند و دخترها ماندند. هنوز
دوران مکه است. دشمنها خوشحال شدند، گفتند که او بکلی منقطع الاخر شد؛ آدمی که پسر
ندارد بچه ندارد و آدمی هم که بچه ندارد دیگر کسی بعد از او نیست که نام او را حفظ
کند و دینش را نگهداری کند. چون قبیله ای فکر می کردند می گفتند «این اگر اولادی
داشته باشد بعد آنها می آیند فکر و نام و کتاب و دینش را نگهداری می کنند. اولاد
که از این نماند، پس این ابتر است.» ابتر یعنی ناقص.
پاورقی :2-ابراهیم از ماریه است که او بعد پیدا شد.
ادامه دارد...