حال نیکوکاران و بدکاران در قیامت تفسیر سوره غاشیه:(4)
تغذیه روحی انسان از عمل خود
به کمک روایات از یک جهت و دلایل علمی از جهت دیگر، این مطلب مسلم شده است که آنچه
در آن جهان هست جز مکتسبات این جهان چیزی نیست. مثلا در مورد غیبت چنین فرمود
(ظاهراً حدیث نبوی است): الغیبه ادام کلاب النار غیبت خورش سگان جهنم است؛ یعنی آن
کسی که امروز روحش دارد از غیبت تغذیه می کند ]الان به صورت یک سگ جهنمی درآمده و
دارد از این مردار می خورد.[ این خودش یک حقیقتی است: انسان با هر عملی از اعمال
خودش به نوعی روحا تغذیه می کند. وقتی که انسان دارد غیبت می کند خیال می کند که
دارد حرف می زند و فقط به مخاطب تحویل می دهد، حساب آن را نمی کند که بیش از
مقداری که دیگری تحویل می گیرد خودش تحویل می گیرد.
در ]تفسیر[ آیه سوره مطففین گفتیم که انسان نسبت به عمل خودش، هم عامل است هم
معمول. آدم خیال می کند وقتی عمل می کند او عامل و عمل کننده است و عمل معمول است
یعنی این فاعل است و او مفعول، این علت است و او معلول. قرآن می فرماید انسان هر
عملی که مرتکب می شود، در همان حال که او علت است و عملش معلول، عملش هم علت است و
خودش معلول. یعنی اگر او عمل را می سازد عمل هم او را می سازد. انسان از عمل خودش
واقعا به نوعی تغذیه می کند، یعنی حرف زدن برای انسان نوعی چیز خوردن است، گوش
کردن نوع دیگر چیز خوردن است، نگاه کردن نوع دیگر چیز خوردن است، فکر کردن نوع
دیگر چیز خوردن است. تمام اینها غذا می شود ولی نه غذای جسمانی، غذای غیر جسمانی
برای روح انسان. آن کسی که غیبت می کند همین الان به صورت یک سگ درآمده است و دارد
گوشت دیگران را می خورد. این که فرمود غیبت خورش سگهای جهنم است یعنی شخص غیبت
کننده همین الان که اینجا هست ]این گونه است[، الان به صورت یک سگ جهنمی درآمده
است و دارد از این مردار می خورد (ولا یعتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یأکل لحم
اخیه میتاً)(حجرات21) همین الان دارد مثل یک سگ که روی یک مردار افتاده است گوشت
مردار را می خورد. در قیامت هم همین است.
ولی یک چیزهایی هست که انسان وقتی که با آنها تغذیه می کند زمانی که بیرون می رود
واقعا احساس می کند که نیرو گرفت، پر و بال پیداکرد. انسان وقتی که از یک معلم یک
درس یاد می گیرد، یک حقایقی را یاد می گیرد، حکمت عملی را یاد می گیرد، حکمت نظری
را یاد می گیرد، مطلبی را می شنود که قلب او را روشن می کند، زمانی که از آن جا
بیرون می رود حالتش درست حالت آدمی است که قبلا گرسنه بوده و رمق نداشته و بعد یک
غذای مقوی خورده است (مثل کسی که روزه هفده ساعته را گرفته، بعد موقع افطار رسیده
و یک غذای مقوی حسابی خورده، حس می کند که نیرو گرفته). با شنیدن این گونه حقایق و
وارد شدن این امور در روحش واقعاً نشاط پیدا می کند. یا وقتی که انسان یک کار نیکی
انجام می دهد: عبادتی می کند، قرآنی می خواند، دعایی می خواند، قدم خیری برای مردم
برمی دارد، خدمتی می کند برای رضای خدا، احسانی می کند، بعد احساس سبک بالی می
کند.
برعکس، آدم وقتی که مدتی مثلا دو ساعت غیبت می کند، در وقتی که غیبت می کند یک نوع
لذت نفرت آوری هم دارد و یک لذت نفرت آوری می برد (مثل این که وقتی انسان یک شیء
بدبو را دارد می خورد، هم لذت می برد هم از بویش متعفن است) ولی بعد از دو ساعت که
کارش تمام می شود بیشتر احساس ناراحتی و اضطراب می کند. آن شبه غذاست. از آن نظر
که انسان می خورد غذاست، از آن نظر که اگر تا قیامت هم بخورد سیر نمی شود بلکه
گرسنه تر می شود شبه غذاست. یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید(ق03) به
جهنم می گوییم پر شدی؟ می گوید هنوز هم هست؟ بدهید. در این راه ها انسان این جور
می شود؟ خودش تبدیل می شود به یک جهنم. اینها غذاست چون انسان می خورد، شبه غذاست
چون در انسان سیری ایجاد نمی کند، هرچه می خورد انگار چیزی نخورده، بلکه گرسنه تر
می شود و رنج بیشتری نصیبش می شود.
لهذا می فرماید برای اینها در آن جا هم طعامی نیست مگر از ضریع. ضرع و مضارع و
مانند اینها به معنی «مشابه» است. ضریع در این جا یعنی چیزی شبه غذا. در عربستان
یک نوع خار بوده است که تلخ و بدبو بوده که حیوان اگر از اینها می خورد هیچ تغذیه
نمی کرد، به آن می گفتند ضریع، یعنی چیزی که شباهت به گیاه دارد ولی خاصیت گیاه را
ندارد. آنچه که در آن دنیا هست چون در این دنیا اسم و لغت ندارد، قهراً یک لغتی که
شبیه و نظیر آن باشد می آورند. آنها هم غذا و طعامی ندارند مگر از چیزی که شبیه
غذاست، هم خوردنی است هم سیر نکردنی، چون بعد می فرماید: لایسمن ولایغنی من جوع تا
آخر دنیا هم که از آن غذا بخوری نه یک ذره چاقت می کند و نه یه ذره گرسنگی ات را
رفع می کند. اینها برخی چهره هاست.
ادامه دارد..