عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

۹۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

طبیب:از چه راهی یقین به خدائی کنم که حواسم آن را درک نمی کند؟

امام:از راه همین هلیله که می خواهی با آن دارو بسازی.(هلیله،میوهء درختی است که در هندوستان می روید و در طب به کار می رود)

طبیب:اگر چنین باشد مطلب بهتر ثابت می شود،زیرا این دلیل تجربی است و مورد پذیرش علم قرار گرفته است.

امام:من هم می خواهم از راه این هلیله،خدا را برای تو ثابت کنم چون نزدیک ترین چیز هاست به تو،و اگر چیزی نزدیکتر از آن بود،به آن استدلال می کردم،زیرا هر چیزی را که تصور کنی دارای ترکیب خاصی است که دلالت بر مصنوع بودن آن می کند...این هلیله را می بینی؟

طبیب:آری

امام:آیا آنچه را که در میان این هلیله پنهان است مشاهده می کنی؟

طبیب:تا نبینم،نه

امام:قبول داری که این هلیله دارای هسته ای است که تو آن را نمی بینی؟

طبیب:تا ندیده ام چه می دانم،شاید هیچ چیز در آن نباشد.

امام:قبول داری که در پس این پوست،مغز یا چیز دیگری وجود دارد که فعلا از تو پنهان است؟

طبیب:تا نبینم نمی دانم،شاید باشد و شاید نباشد...

امام:قبول داری این هلیله در زمینی می روید؟

طبیب:آن زمین و این یک هلیله را دیده ام...

امام:این هلیله ای را که می بینی،آیا دلالت بر وجود هلیله های دیگری که ندیده ای (و در سلسلهء پدید آورنده های این هلیله قرار گرفته اند )نمی کند؟

طبیب:چه می دانم،شاید در دنیا،غیر از این هلیله،هلیلهء دیگری نیست،اگر هلیلهء دیگری را هم دیدم به وجود آن اعتراف می کنم.

امام:بگو ببینم که آیا قبول داری که این هلیله از درختی بیرون آمده یا اینکه می گوئی بدون درخت،موجود شده؟

طبیب:نه،بلکه از درختی به وجود آمده.

امام:تو به وسیلهء یکی از حواس پنج گانه ات،آن درخت را که فعلا پیش تو حاضر نیست درک کرده ای؟

طبیب: نه

امام:بنا بر این به وجود درختی اعتراف کردی که با هیچ یک از حواس،آن را درک نکرده ای،در صورتی که می گفتی هر چه را حواس پنج گانه ام درک نکند،اعتراف به وجود آن نمی کنم.

طبیب:درست است که من آن درخت را ندیده ام،ولی من می گویم هلیله و درخت آن و نمام موجودات از قدیم قابل درک با حواس بوده اند ولی خدائی که شما ادعا می کنی هیچگاه قابل درک با حواس نیست.در این مورد پاسخی داری که سخنم را رد کنی؟

امام:آری،بگو ببینم،درخت این هلیله را پیش از روئیدن هلیله دیده ای؟

طبیب:آری

امام:درآنوقت آیا هلیله را در آن مشاهده می کردی؟

طبیب:نه.

امام:اینطور نیست که یکوقت به سراغ درخت رفتی که هلیله نداشت و پس از چندی دوباره آن را دیدی،هلیله در آن یافتی،دیدی چیزی در آن پدید آمده که قبلا وجود نداشت؟

طبیب:نمی توانم پدید آمدن هلیله را انکار کنم ولی می گویم هلیله قبل از روئیدن،اجزاء آن به طور پراکنده در داخل درخت وجود داشته است.

امام:بگو ببینم آیا هلیله ای را که این درخت از آن به وجود آمده است،قبل از کاشتن دیده ای؟

طبیب:آری.

امام:آیا احتمال می دهی که این درخت با تنه و ریشه و شاخه ها و پوست ها و تمام میوه هائی که از آن چیده می شود،و برگ هائی که می ریزد،در هلیله ای باشد که آن را به وجود آورده؟

طبیب:نه،عقل این احتمال را نمی دهد و دل نمی پذیرد.

امام:بنا بر این اموری که ذکر شد،در درخت پدید آمده؟

طبیب:آری،ولی از کجا ثابت می کنی که پدید آمدن هلیله در درخت،دارای سازنده است،این را می توانی ثابت کنی؟

امام:آری،ولی قول می دهی که با دیدن تدبیر،به مدبر آن،و با دیدن نقشه،به نقاش آن اعتراف کنی؟

طبیب:چاره ای جز این نیست............(ادامه دارد)  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۲۵
یه بنده خدا
امام صادق(ع)می فرمایند:

طبیبی بود اهل یکی از شهر های هندوستان،که زیاد پیش من می آمد و همیشه در بارهء عقیدهء خود با من بحث می کرد.

یک روز در حالی که مشغول کوبیدن هلیله ای بود تا برای ساختن دارو آماده شود (هلیله میوهء درختی است که در هندوستان می روید و در طب به کار می رود...)،باز سخن های سابق را پیش کشید و گفت:

جهان همیشه بوده و خواهد بود،درختی می روید،و درختی از بین می رود،یک نفر متولد می شود و دیگری می میرد.

و چنین پنداشت که هیچ گونه دلیلی،ادعای مرا در مورد شناخت خدا تایید نمی کند،و این عقیده،سنتی است که از پیشینیان به ما به ارث رسیده و کوچکتر ها به تقلید از بزرگتر ها یاد گرفته اند،و تنها راه شناخت موجودات گوناگون،حواس پنج گانه است.

سپس گفت:با توجه به اینکه تنها راه شناخت،حس است،شما از چه راهی برای شناخت خدا استفاده می کنید؟

امام:از راه عقل و دلیل های عقلی.

طبیب:عقل بدون حواس پنج گانه هیچ چیز را نمی تواند درک کند،بنا بر این عقل شما بوسیلهء چشم،خدا را دیده،یا به وسیلهء حواس دیگر آن را درک کرده است؟

امام:پیش از آن که وارد بحث شویم،یک سوال از تو می کنم:

تو منکر خدا هستی و من معترف به وجود او،ناچار در واقع یکی از ما راست می گوید،و دیگری دروغ،فرض دیگری هم هست؟

طبیب:نه

امام: اگر در واقع عقیدهء تو درست باشد،من خطری در پیش دارم؟

طبیب:نه

امام :اگر در واقع عقیدهء من درست باشد،آیا اینطور نیست که من قطعا خطری در پیش ندارم،و با انکار خدا،هلاکت و بدبختی گریبانگیر تو شده؟

طبیب:چرا.

امام:بنا بر این کدام یک از ما دور اندیش تر و به نجات نزدیک تریم؟

طبیب: تو ؛ ولی عقیدهء تو به وجود خدا بر اساس ادعا و تردید است،ولی عقیدهء من به نبودن خدا بر اساس علم و یقین استوار است،زیرا هر چیزی که با حواس پنج گانه قابل درک نباشد وجود ندارد و خدا با هیچ یک از حواس قابل درک نیست.

امام:چون تو با حواس پنج گانه نمی توانی خدا را درک کنی،وجود او را انکار می کنی ولی من،چون با حواس پنج گانه نمی توانم خدا را درک کنم،به وجود او اعتراف می نمایم.

طبیب:چطور؟

امام:برای اینکه چیزی که با حواس پنج گانه قابل درک باشد(مانند اجسام و رنگ ها و صداها)تغییر پذیر و از بین رفتنی است،و امکان ندارد که آفریدگار هم مانند آفریده قابل دگرگونی و زوال باشد.

طبیب:این حرفی است،ولی دلیل وجود خدا نمی شود:چون من معتقدم که تنها راه شناخت،حس است و بدون حس امکان ندارد عقل،چیزی را درک کند.

امام: عین ایرادی که به من داری،به خودت وارد است،چون می گوئی هر چیزی را که حس درک نکند وجود ندارد.

طبیب:چطور؟نفهمیدم.

امام:به من ایراد گرفتی که ادعای من به وجود خدا بدون دلیل است:این ایراد،به تو هم وارد است زیرا دلیلی بر نبودن خدا نداری؛بر فرض عقیدهء تو درست باشد(که هر چیزی که حس آن را درک نکند وجود ندارد)مگر تو سراسر جهان را جست و جو کرده ای و خدا را نیافته ای که می گوئی چون او را احساس نمی کنم وجود ندارد؟

طبیب:نه،من چنین جست و جوئی نکرده ام.

امام:بنا بر این چه می دانی؟شاید این چیزی را که عقل تو،آن را انکار می کند،در بعضی از آن مواردی که حواس تو درک نکرده،و تو احاطهء علمی نسبت به آنجاها نداری وجود داشته باشد؟

 طبیب:نمی دانم،شاید در آنجا ها مدبری وجود داشته باشد و شاید هم وجود نداشته باشد؟

امام:بنابراین حرف اول خودت را پس گرفتی،تو می گفتی من یقین دارم خدائی وجود ندارد،و اکنون می گوئی شاید باشد و شاید نباشد پس از مرز انکار خدا بیرون آمدی،و به مرز شک رسیدی،اکنون امید وارم که از مرز شک هم بگذری و خداشناس گردی.

طبیب:از چه راهی یقین به خدائی کنم که حواسم آن را درک نمی کند؟...(ادامه دارد...)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۴
یه بنده خدا


9- آنچه برای خود می‌پسندید برای دیگران بپسندید:
امام صادق(ع) به مفضل فرمود: تو را به شش خصلت سفارش می‌کنم که آنان را به شیعیان من برسانی. گفتم آنها کدامند ای سرور من. حضرت فرمود: اینکه آنچه برای خود می‌پسندی برای برادر دینی خود نیز بپسندی.(همان، ج75، ص 250)
10- ضعیف‌نوازی:
سدیر صیرفی بر امام صادق(ع) وارد شد در حالی که گروهی از اصحاب نزد آن حضرت حضور داشتند. امام فرمود: ای سدیر شیعیان ما پیوسته مورد عنایت و حفاظت الهی و پوشیده از گزند و دید دشمن و مصون از گناه هستند؛تا زمانی که نسبت به خود و آنچه مربوط به آنان و آفریدگارشان است خوش‌بین باشند و نیت‌هایشان در رابطه با امامانشان درست باشد و به برادران دینی خود نیکی کنند و برای برآوردن خواسته‌های ضعیفانشان به آنان مراجعه نمایند و نیازمندانشان را صدقه دهند.(همان، ج65، ص153)
11- وفای به عهد:
بکر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: قطعا از میان شیعیان خود کسی را که به عهد و پیمان خود بسیار وفادار باشد دوست می‌داریم.(همان، ج66، ص 397)
12- پرهیز از کمک به حاکمان ستمگر:
مسعدبن صدقه گوید: از امام صادق(ع) درباره گروهی از شیعه پرسیدم که در کارهای سلاطین وارد می‌شوند و برای آنان کار کرده و مالیات جمع می‌کنند و به آنان یاری می‌رسانند. حضرت فرمود: آنان شیعه نیستند.(همان، ج14، ص 63)
13- جلب محبت برای اهل بیت(ع):
امام صادق(ع) به عبدالاعلی فرمود: به شیعیان سلام و رحمت خدا را ابلاغ کن و بگو: امام به شما فرمود: خدا رحمت کند بنده را که مودت و دوستی مردم را به سوی خود و به سوی ما جلب می‌کند. بدین ترتیب که آنچه را آنان می‌شناسند و خوب می‌دانند اظهار می‌دارد و آنچه را آنان خوش نمی‌دارند و بد می‌شمرند در برابر آنان انجام نمی‌دهد.(پایگاه راسخون، 96/4/25)
همچنین آن حضرت به اصحاب خود می‌فرماید: برای ما(خاندان اهل‌بیت(ع)) زینت باشید و مایه ننگ و عار ما نباشید.(مشکاهًْ‌الانوار، ص 67)
14- پرهیز از دشمن‌تراشی:
مفضل از قول امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: چگونه آنان از شیعیان ما به شمار می‌روند، در حالی که درباره ما با دشمنانمان به نزاع و ستیزه‌گری برمی‌خیزند تا جایی که دشمنی آنان را بیشتر می‌سازند.(پایگاه راسخون، 96/4/25)
15- پرهیز از ظلم به مردم:
امام صادق(ع) ضمن سفارشات خود به عبدالله بن جندب فرمود: ای پسر جندب! به شیعیان ابلاغ کن و به آنها بگو!: آن کسی که به مردم ظلم و ستم کند، پیرو و شیعه ما نیست.(تحف‌العقول، ص 314)
16- عیب‌جویی از خود و پذیرش انتقاد دیگران:
امام صادق(ع) فرمود: سودمندترین چیز به حال انسان این است که پیش از تذکر دیگران عیب خود را بجوید.(همان، ص 385)
همچنین در باب پذیرش انتقاد دیگران می‌فرماید: محبوب‌ترین دوستانم آن کسی است که عیوب مرا به من تذکر دهد و هدیه نماید.(بحارالانوار، ج75، ص 249)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۰
یه بنده خدا


اوصاف و شاخص‌هایی که امام صادق(ع) به طور خاص و سایر ائمه(ع) و پیامبر گرامی(ص) به طور عام درباره شیعیان مطرح می‌کنند، خود یک ملاک ارزیابی برای رفتار فردی و اجتماعی همه شیعیان به حساب می‌آید که تا چه اندازه افکار و رفتارشان با این آموزه‌های الهی و انسانی انطباق دارد. امام صادق(ع) به طور کلی اهم اوصاف و شاخص‌های شیعیان را در محورهای زیر بیان می‌کند.
1- دانش‌طلبی و تفقه در دین:
ابن یعفور از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: شیعیان علی(ع) اهل علم و رأفتند.(بحارالانوار، ج 65، ص 188)
امام صادق(ع) در حدیثی دیگر درباره اصحاب خود می‌فرماید: دوست دارم با تازیانه بر سر اصحابم زده شود تا اینکه در دین تفقه پیدا کنند.(اصول کافی، ج 1، ص 36)
2- کوشش و تلاش بسیار:
مفضل نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: از فرومایگان بپرهیزید، همانا شیعه علی(ع) کسی است که تلاشش بسیار باشد.(بحارالانوار، ج 65، ص 187)
3- تواضع و فروتنی:
بکر از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: از شیعیان ما هر کس که عاقل باشد دوستش می‌داریم. آنگاه فرمود: خداوند بزرگ پیامبران را به مکارم اخلاق اختصاص داده است. پس هر کس آنها را دارا است باید به درگاه الهی شکر گذارد و هر کس آنها را ندارد، باید به درگاه الهی زاری نماید و از او درخواست کند. بکر گفت: فدایت گردم آنها کدامند؟ حضرت فرمود: تواضع و فروتنی.(همان، ج66، ص 397)
4- صداقت و امانت‌داری:
زید شحام نقل می‌کند: امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان نقل کرده‌اند که فرمود: مردی از شیعیان علی(ع) در قبیله‌ای بود که مایه زینت آن قبیله به شمار می‌رفت، زیرا راستگوترین آنان بود و چون از اهل قبیله درباره او پرسش می‌شد، می‌گفتند: کیست مثل فلانی؟ او دارای امانت و راستگویی و از همه ما بهتر است.(پایگاه راسخون، 96/4/25)
5- یکدلی و یک‌زبانی:
مهزم نقل می‌کند که بر امام صادق(ع) وارد شدم و از شیعه یاد کردم. حضرت فرمود: ای مهزم به تحقیق شیعیان کسانی هستند که اختلاف در سخنانشان نیست هرچند شهرهایشان از هم دور باشد.(بحارالانوار، ج 65، ص 179)
همچنین آن حضرت فرمود: ای مهزم! شیعیان ما کسانی هستند که دل‌هایشان هرگز از هم جدا نمی‌شود، اگرچه خانه‌هایشان از هم دور باشد. و این همان سخن امام علی(ع) به نوف شامی است که فرمود: آیا می‌دانی شیعه من کیست؟ نوف گفت: نه به خدا قسم. حضرت فرمود: شیعیان من کسانی هستند که پیکرهایشان از هم جداست ولی دل‌هایشان از هم جدا نیست.(پایگاه راسخون، 96/4/25)
6- انطباق ظاهر و باطن:
امام صادق(ع) می‌فرماید سزاوار است کسی که در پنهانی مدعی شیعه بودن است، آشکارا برهان و دلیلی ارائه دهد. راوی می‌گوید: عرض کردم این چه برهانی است که باید آشکارا بیاورد؟ حضرت فرمود: حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بداند و دارای ظاهری باشد که باطنش را تصدیق و تایید نماید.(بحارالانوار، ج65، ص 164)        


7- پذیرش سخن حق:
از توصیه‌های مفضل بن عمر به جماعت شیعه این بود که می‌گفت از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: از سخن حقی که به شما گفته می‌شود خشمگین نشوید و به اهل حق آنگاه که شما را آشکارا به آن فراخوانند کینه نورزید زیرا مومن از حق هرگاه به آن فراخوانده شود برآشفته نمی‌شود.(بحارالانوار، ج 75، ص 382)
8- پرهیز از تحقیر دیگران:
مفضل بن عمر نقل می‌کند؛ از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: فقیران شیعه آل محمد صلی‌الله علیه وآله را تحقیر و جفا نکنید.(بحارالانوار، ج 75، ص 382)

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۲۴
یه بنده خدا

بنابه گواهی متون تاریخی و روایات موثق، روزی سه تن از علمای یهود نزد علی(ع) آمدند و پرسش‌هایی را مطرح ساختند، و حضرت تنها به این شرط راضی به پاسخ دادن به آنها گردیدند که اگر آن پاسخ‌ها را موافق با تورات یافتند هرسه فرد یهودی به دین اسلام درآیند. آنها پذیرفتند و سوالات خود را این‌گونه مطرح کردند:
1- قفل آسمان‌ها چیست؟
امام علی(ع): همانا قفل آسمان‌ها شرک به خداوند است و مرد یا زنی که مشرک باشد، عمل او به سوی آسمان بالا نمی‌رود.
2- کلید آنها چیست؟
امام علی(ع): گواهی «لااله‌الاالله» و «محمد رسول‌الله(ص)» است.
3- کدام قبر با صاحبش راه رفت؟
امام علی(ع): آن قبر ماهی‌ای بود که یونس(ع) را بلعید و او را در دریاهای هفت‌گانه گردانید.
4- آن کیست که قوم خود را بیم داد و ترسانید، درحالی‌که نه از جنیان بود و نه از آدمیان؟
امام علی(ع): آن مورچهء سلیمان(ع) بود که به ماموران گفت: ای گروه ماموران! داخل خانه‌های خود بروید تا توسط سلیمان و لشکریان او پایمال نگردید.
5- پنج چیز بر روی زمین راه رفتند، درحالی‌که در رحم خلق نشده بودند، آنها کدامند؟
امام علی(ع): آدم، حوا، ناقه صالح(ع)، گوسفند ابراهیم(ع)، و عصای موسی(ع).
6- صدای حیوانات چه چیزی را بیان می‌دارد؟
امام علی(ع): خروس می‌گوید: «اذکرالله یا غافلین» خدا را یاد کنید ای غافلین. اسب می‌گوید: «اللهم انصر عبادک المومنین علی عبادک الکافرین» خداوندا یاری ده بندگان مومن خود را بر بندگان کافرت. وزغ(قورباغه) می‌گوید: «سبحانه ربی المعبود المسج فی لجج‌البحار» پاک و منزه است پروردگارم که مستحق پرستیدن است و تنزیه می‌کنند او را درمیان دریاها.
پس از آن، علمای یهود که سه نفر بودند، دو نفرشان بلند شدند و شهادتین را بر زبان جاری ساختند و مسلمان گردیدند، و عالم سوم آنها ایستاد و گفت: یا علی! آنچه از نور اسلام در دل رفیقان من افتاد، در دل من نیز افتاده است، لکن یک مسئله دیگر مانده است که چون از آن پرسش نیز جوابم را بگویی بی‌شک مسلمان می‌گردم! حضرت فرمود: بپرس! سپس آن عالم یهودی سوالاتی را درباب جزئیات ماجرای اصحاب کهف بدین نحو پرسید:
7- تاج پادشاهی که در زمان اصحاب کهف، حکومت می‌نمود از چه چیزی ساخته شده بود؟
امام علی(ع): نام او دقیانوس بود و تاج او از طلای مشبک بود و هفت رکن داشت و بر هر رکنی مروارید سفیدی نصب کرده بودند که در شب‌های تار مانند چراغ روشنایی می‌داد.
8- نام غلامان این پادشاه چه بود؟
امام علی(ع): آن سه غلام که در سمت راست می‌ایستادند: «تملیخا»، «مکسلمینا» و «منشلیا» نام داشتند، و آنان که در جانب چپ بودند «مرنوس»، «دیرنوس» و «شاذریوس» نامیده شده بودند.
9- نام سگ اصحاب کهف چه بود؟
امام علی(ع): رنگش سیاه و سفید بود و نامش «قطمیر» بود.
سپس حضرت علی(ع) فرمودند: ای یهودی! آیا این پاسخ‌ها موافق و برابر بود با آنچه در تورات شما آمده است؟
عالم یهودی عرض کرد: به راستی که یک حرف زیاد و کم ننمودی و من شهادت می‌دهم به وحدانیت خدا و رسالت محمد(ص).
منابع:
1- قصص‌الانبیاء، راوندی، ص 255
2- عرائس‌المجالس، ثعلبی نیشابوری، ص 413
3- حیو‌ةالقلوب (تاریخ پیامبران)، محمدباقر مجلسی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۵
یه بنده خدا

عقلانیت و تبیین فلسفه و اسرار احکام و عبادات:
بدیهی است عبادت و بندگى، شیوه ‏نامه عملى می‌خواهد، همان چیزى که عقل از تهیه و تنظیم آن عاجز است و تنها خالق انسان است که با آگاهى از مصالح و مفاسد امور، مى ‏تواند جعل قانون کند و مقررات عملى و شیوه نامه بندگى را تدوین نماید.
 لذا باید دانست که فقه چیزى غیر از شیوه‌نامه‏ بندگى و آیین‏ نامه زندگى نمى ‏باشد. بلکه شیوه‌نامه‌اى است که توسط رسولان خدا بدست ما رسیده است و آیین‌نامه‌‌اى است که با بررسى آیات الهى و مطالعه در سنت و سیره رسول و اوصیاى وارثش تنظیم و تدوین می‌شود، همان حقیقتى که در بیان امام علی‌بن‌موسى‌الرضا(ع)تجلى یافته است آنجا که در جواب سؤال از علت وجوب شناخت پیامبران و ایمان به آنها و وجوب اطاعت از آنها مى ‏فرماید:«وقتى که انسان‏ها از طریق توانمندى ‏ها و استعدادهاى شخصى‏شان نتوانند مصالح خویش را تأمین کنند و از طرفى خداوند، قابل رؤیت ظاهرى نباشد و انسان‏‌ها نیز از ادراک او عاجز باشند چاره‌‏اى جز این نیست که پیامبر معصومى را واسطه بین خود و آنان قرار دهد تا آنها را از امر و نهى و ادبش آگاه سازد و به عوامل دستیابى به منافع و فاصله گرفتن از مضرات واقفشان کند.»
در ادامه روایت دیگر از آن حضرت نیز مؤید همین مطلب است، که فرمود: «بدانید که در رأس اطاعت خداى سبحان این مطلب قرار گرفته که ما باید در برابر تمام احکام و دستورات و قوانین الهى تسلیم شویم و همه آنها را اجرا کنیم، چه احکامى که فلسفه آنها را عقل ما درک مى‌‏کند و چه احکام و دستوراتى که فلسفه آنها را عقل ما نمى‌‏تواند درک کند ... و خداوند مردم را با اطاعت و بندگى خود با قوانین عقلانى و فوق عقل، امتحان مى‏کند، تا حجت بر مردم تمام شود و شبهه‏‌ها زدوده گردد».
همچنین آن امام بزرگوار در فرازی دیگر فرمودند: «تمام چیزهایى را که خداوند مباح کرده به خاطر مصلحت و منفعت بوده و هرچه را حرام کرده به خاطر مفسده و مضرات و خطرات آن بوده است».
با این تفاسیر امام رضا(ع) علیرغم فشارها و تنگناهای حکومت بنى عباس، در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل بیت و فقه آل محمد پرداختند.
آن حضرت در روایتی درباره آثار کلی عبادت فرمود: «اگر کسى بگوید: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نیاز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى‌شود، این به خاطر آن است که یاد خدا را به فراموشى نسپارند و ادب را در پیشگاه او ترک نکنند و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا که در آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدت زیادى بر آنها می‌گذرد (و از یاد خدا غافل مى‌شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پیدا مى‌‌کند.»
در ادامه و در تبیین فلسفهء نماز و در حدیثى از امام علی‌بن‌موسى الرضا(ع) مى‏‌خوانیم: «فلسفه نماز اقرار به ربوبیت خداوند متعال و نفى هرگونه شرک و قیام در برابر ذات پاک خداوند با تسلیم و تواضع و خضوع است.» همانگونه که در حدیث معروف از آن حضرت آمده است: «الصلاة قربان کل تقى؛ نماز وسیله تقرب هرپرهیزگارى است.»
آنگاه امام رضا(ع) در ادامه این سخن به شرح اجمالی درباره فلسفه نماز و روزه و زکات، پرداخته چنین می‌فرماید: (خداوند نماز را واجب کرد) به این جهت که ساییدن پیشانی­‌ها که بهترین جاى صورت است بر خاک، موجب تواضع و فروتنى است و گذاردن اعضاى پرارزش بدن بر زمین دلیل بر کوچک و چسبیدن شکم‌­ها به پشت، به هنگام روزه، مایه تواضع است و نیز پرداخت زکات، موجب صرف ثمرات زمین و غیر آن براى نیازمندان و مستمندان مى‏گردد. (و همه این امور، بندگان را از آفت کبر و غرور بازمى‌دارد و به تواضع و فروتنى دعوت مى‌‏کند)
همچنین در روایتى که محمدبن سنان‏ از امام هشتم حضرت علی‌بن‌موسى الرضا(ع) درباره علت تحریم ربا ،حضرت براى حرمت ربا دو دلیل ذکر فرموده است: نخست سخن خداوند متعال در قرآن مجید که از رباخوارى نهى کرده است، دیگر اینکه رباخوارى اکل مال به باطل است، سپس امام مثال می‌زند که اگر کسى یک درهم را به دو درهم بفروشد. در این معامله یک درهم در مقابل یک درهم قرار می‌گیرد اما درهم دومى که فروشنده از خریدار مى‌‏گیرد باطل است و دلیل عقلى و منطقى ندارد به همین جهت اکل مال به باطل است، از این رو رباخوارى حرام شده است، سپس چنین معامله‌اى را که باعث فساد اموال می‌شود به معامله انسان سفیه تشبیه می‌کند؛ یعنى معامله ربوى شبیه معامله سفهى است و معامله سفهى باطل است.»
سخن آخر:
در خاتمه باید گفت  تنها پیروى از معصومین می‌تواند انسان را از گمراهى و متابعت شیاطین به طور قطع باز دارد؛ چرا که افراد غیرمعصوم خود ممکن است لغزش پیدا کنند و گرفتار خطا و گناه شوند و بازیچه دست شیطان گردند!
بنابراین و با توجه به کلام نورانی امام على‌بن موسى‌الرضا(ع)که فرمود: «نحن اهل‌الذکر و نحن المسئولون؛ اهل ذکر مائیم و از ما باید سؤال کرد»، باید تأکید کرد  ائم? معصومین (ع)مصداق اتم و اکمل «اهل ذکر» هستند، زیرا علم آنها از علم پیامبر(ص) و خدا سرچشمه مى‏گیرد، علم آنها علمى است خالى از خطا و‌اشتباه، علمى است توأم با مقام عصمت.
اینگونه است که در دعاى پرمعنایى که بعد از زیارت امام على‌بن موسى الرضا(ع) به آن توصیه شده، می‌خوانیم: «کلما وفقتنى بخیر فأنت دلیلى علیه و طریقى إلیه؛ هرزمان مرا به کار نیکى توفیق دادى تو راهنماى من به سوى آن و نشان‌ دهنده مسیر من بودى.»


از:makarem.ir


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۴۰
یه بنده خدا


عقلانیت و ایمان:

بی تردید پیشوایان دین، حافظان دین و نگهبانان اعتقاد و ایمان‏ مردم‏ هستند،از سوی دیگر بهترین راه براى از میان بردن مفاسد اخلاقى و اجتماعى، بالا بردن سطح فرهنگ و ایمان‏ مردم‏ است.
لذا در روایتی از امام رضا(ع) در تبیین این مسئله که از پدر و اجداد بزرگوارش و على (ع)نقل می‌کند که رسول خدا(ص) فرمودند: ایمان عبارت از شناخت قلبى و اقرار زبانى و عمل به وسیله اعضا و جوارح است، در حقیقت اینها ارکان ایمان به حساب مى ‏آیند.
در تبیین این مسئله باید گفت گاهى انسان کار خوبى انجام می‌دهد و یا دیگران کار خوبى انجام می‌دهند، اما در او اثر نمى‏ گذارد و گاهى کار بدى انجام می‌دهد و یا دیگران انجام مى‏دهند، اما در او تأثیرى ندارد و بى‏ تفاوت است، این نشانه عدم ایمان است، چون حقیقت ایمان آن چیزى است که به وجود انسان جهت بدهد و اگر جهت ندهد معلوم می‌شود که پایه و اساسى ندارد،در مقابل ،چیزى که هماهنگ باایمان اوست براى او جاذبه دارد و آنچه ناهماهنگ است براى او نفرت‏آور است که این نشانه ایمان است.
لذا اگر بخواهیم ایمانمان را آزمایش کنیم از همین معیار می‌توانیم استفاده کنیم که اگر کار بدى انجام دادیم تا شب ناراحت باشیم و اگر کار خوبى انجام دادیم هر وقت آن کار خیر را می‌بینیم خوشحال شویم که خدابه ما توفیق داده است، این دلیل بر ایمان ماست.
حال با این اوصاف به این نکته مى‌‏رسیم که اگر خلافى در عالم رخ داد و از دست آن فرد مجرم کارى ساخته نیست ولى در قلبش احساس ناراحتى می‌کند، این ناراحتى در مقابل گناه، مرحله‏ اى از توبه و پشیمانى است.
از این رو در حدیثى از امام علی‌بن‌موسى‌الرضا(ع) مى‌خوانیم که از جدش رسول خدا (ص)چنین نقل مىکند: «لیس شى‏ء احبّ الى الله من مؤمن تائب او مؤمنة تائبة؛ چیزى در نزد خدا محبوبتر از مرد یا زن با ایمانى که توبه کند نیست!».
همچنین باید اذعان کرد بالاترین‏ منزلگاه ایمان‏، پله‏اى است که هرکس به آنجا برسد، سعادتمند و پیروز می‌شود؛که در این میان حسن خلق، کلید بهشت، وسیله جلب رضاى خدا، نشانه بارز قدرت ایمان، و همطراز عبادت­‌هاى شبانه و روزانه معرفی شده است.
در حدیثى از امام رضا(ع)آمده است که پیامبر(ص) فرمود: «بر شما لازم است به سراغ حسن خلق بروید، زیرا حسن خلق سرانجام در بهشت است و از سوء خلق بپرهیزید که سوء خلق سرانجام در آتش است.»
عقلانیت و دینداری:
هنوز کم نیستند کسانى که گمان می‌کنند دیندارى‏ فقط براى آباد ساختن سراى آخرت و راحتى پس از مرگ است و اعمال نیک توشه ‏اى است براى سراى دیگر و به نقش مذهب پاک و اصیل در زندگى این جهان به کلى بى‏ اعتنا هستند و یا اهمیت کمى براى آن قائلند.
در حالى که مذهب پیش از آنکه سراى آخرت را آباد کند، آباد کننده سراى دنیا است، و اصولاً تا مذهب در این زندگى اثر نگذارد تاثیرى براى آن‏ زندگى نخواهد داشت! لذا مهم این است که بدانیم حقیقت‏ «عبادت» و دینداری چیست؟ آیا تنها انجام مراسمى مانند رکوع و سجود و قیام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ یا حقیقتى است ماوراى اینها؟ هر چند عبادات رسمى نیز همگى واجد اهمیتند.
ناگفته پیداست حقیقت‏ عبادت‏ نهایت خضوع در برابر پروردگار است. کسى که شیرینى خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است. لیکن حلق? مفقود? تکمیل و تحقق این مهم را باید در حدیثى از امام علی‌بن‌موسى الرضا(ع) جستجو کرد که فرمود: «‏لیس العبادة کثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفکر فى امر الله عز و جل؛ عبادت به زیادى نماز و روزه نیست، عبادت واقعى تفکر در کار خداوند متعال و اسرار جهان آفرینش ‏است‏.
سرّ آن هم بر هر فرد با فکرى روشن است، چون در اثر تفکر در نظام عالم هستى و عجایب و شگفتى‏‌هاى آن، پایه ایمان و دانش انسان بالا رفته و در این هنگام اذکارى را که مى‏گوید همه از روى اخلاص و کمال معرفت خواهد بود، و البته یک چنین ذکر و عبادتى قابل مقایسه با غیر آن نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۳
یه بنده خدا


جایگاه عقلانیت از دیدگاه امام رضا(ع)

یازدهم ذى‏ القعده سال 148 هجرى قمرى روز میلاد مسعود امام علی‌بن‌موسى‌الرضا علیهما السلام است.همان امامی که در فرازی برای شیعیانش  فرمود: « علینا إلقاء الأصول الیکم و علیکم التفرع‏؛ بر ماست که اصول کلى را به شما القا نماییم و استنباط فروع بر عهده شماست».این­گونه است که قسمت مهمى از احادیث شیعه (هزاران حدیث) از هشتمین امام، علی بن‌ موسى‌الرضا‌(ع) است و این به خاطر آن‏ است که آن بزرگوار در شرایطى از زمان و مکان قرار داشتند که فشار دشمنان بویژه بنى عباس‏ بر آن حضرت کمتر بود، به همین دلیل توانستند احادیث زیادى که از رسول خدا صلى الله علیه و آله به وسیله پدران و اجدادشان به آنها رسیده بود، در تمام ابواب معارف و احکام فقه اسلام از خود به یادگار بگذارند.
از سوی دیگر  قرآن مجید در حدود 70 آیه در مورد عقل‏ سخن می‌گوید و خداوند به‌اشکال مختلف مسلمانان را به تفکر و اندیشه‏ دعوت می‌کند، به نحوی که باید اسلام را دین عقل و خرد دانست.
این­گونه است که  اجتماع فکرى و فرهنگى بر گرد امام علی‌بن‌موسى الرضا (ع) در آن زمان تحقق یافت.بلکه، در این گونه اعصار، مرجع، علماى اسلام بودند که در رأس آنها ائمه اهل بیت علیهم السلام قرار داشتند.
بهره گیری از اندیشه‌های دیگران:
بی‌شک بر هر عاقلى لازم است که رأى عاقلان دیگر را (از طریق مشورت) به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خویش بیفزاید.
حال بعضى ممکن است تصور کنند حتماً باید با کسى مشورت کرد که عقل او از انسان قوى‏تر یا لااقل مساوى باشد در حالى که چنین نیست؛ انسان اگر دسترسى به چنین ‌اشخاصى پیدا نکند سزاوار است حتى با زیردستان خود مشورت کند، چنانکه مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از بحارالانوار از امام علی‌بن‌موسى‏‌الرضا(ع) نقل مىکند که یکى از یارانش می‌گوید: خدمت آن حضرت بودیم، سخن از پدر بزرگوارش به میان آمد. فرمود: «عقل او قابل مقایسه با عقول دیگران نبود ولى با این حال گاهى با بعضى از غلامانش مشورت می‌کرد. بعضى به آن حضرت گفتند: شما با مثل چنین شخصى مشورت می‌کنید؟ فرمود: :«إن الله تبارک و تعالى ربّما فتح على لسانه؛ اى بسا خداوند متعال کلید حل مشکل را بر زبان او قرار دهد.
لذا مشورت‏ با صاحبان فکر و اندیشه‏ و متابعت کردن از آنها امری انکار ناپذیر است، البته در زمینه تأثیر سکوت‏ در تفکر عمیق و استوارى عقل در حدیثى از امام علی‌بن‌موسى‌الرضا(ع) آمده است‏: «از نشانه‌هاى فهم و عقل، داشتن آگاهى و بردبارى و سکوت است، سکوت درى از درهاى حکمت است».
بنابراین مهم خوب خواندن و تدبر و اندیشه است، امام رضا(ع)مى‏ فرماید: «آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۴۶
یه بنده خدا