خودسازی در جهت ساختن جامعه:(5)
انسان در تکیهء تک بعدی به عرفان،گرفتار زهدگرائی شد و در طلب آزادی،گرفتار نظام مارکسیستی شد که در آن،اوّلین چیزی که نفی شده است،آزادی انسان و ارزش وجودی اوست.
اگر در برابر انسان و ارزشهای وجودی او متعهّدیم،باید خدا را از توی این مجموعهء خرافه و جمودی که به نام مذهب رسمی در دنیا وجود دارد نجات دهیم. وجود و زندگی و عدالت و آزادی را به عنوان سرچشمهء اصلی عشق،عرفان و ارزش آفرینی و معنی دادن به انسان، از دست سرمایه داری نجات دهیم و نیز برابری انسانی را از دست مارکسیسم رها کنیم.این سه، رسالت یک انسان است.
برای این کار،ما به یک ایدئولوژی و مکتب نیاز داریم.یک جای پایی،تکیه گاهی و یک وابستگی روحی – اعتقادی – ذهنی لازم داریم و من همهء اینها را در اسلام و در خانوادهء محمّد(ص) و در علی(ع) می یابم و می بینم.
وابستگی عرفانی،بزرگترین پیوند و بزرگترین عاملی است که به یک جوان،تعالی وجودی و درونی و یک زیبائی روحی می دهد و این جوان،نه در برابر ایدئولوژی هائی که می خواهند اندیشهء اسلامی او را با تیغ علم و فکر و منطق،از ریشه بکنند،آسیب پذیر می ماند و نه در برابر وسوسه های تباه کننده ای که سرمایه داری و مصرف پرستی و جنسیّت و پوچ گرائی استعمار فرهنگی دارند و میخواهند او را بلغزانند و ببلعند،آسیب می پذیرد.
ادامه دارد...