عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

عقل و دین

بیان آموزه های دینی به زبان عقلانی

فرهنگ شیعه (71):

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ب.ظ

و همان آدمی که در زندانهای زیر کاخش،ائمهء شیعه و ذرّیه و عترت پیغمبر(ص) را به زنجیر کشیده است،به مکه می رود تا مراسم حج را هرچه پرشکوه تر و پر جلال تر برگزار کند و خلیفهء جهاد کننده،همان کسی است که سادات علوی را قتل عام می کند و به نابودی کسانی بر می خیزد که نشانی از مهر علی(ع) داشته باشند.و کافرستان را،مسلمانستان کرده است و کنشت و کلیسا را مسجد.

می خواهد فریاد بکشد که اینهمه دروغ است و این،اسلام نیست و اینها نمی توانند مسلمان باشند؛اما چگونه فریاد کند و برای چه کس و کسانی و در کجا؟وقتی همهء دستگاههای تبلیغاتی در خدمت دستگاه است و همهء مسجد ها،پایگاه های تبلیغاتی خلیفه و همهء منبرها،مسند آنها و تمام ائمهء جماعت،نماینده های آنها و همهء شعرا،رادیوهای ترانزیستوری خلیفه اند.می خواهد فریاد بزند و به دنیا اعلام کند که تمامی رهبرانمان را اینها کشتند،حرّها و ابوذرها و عمارها را اینان نابود کردند و قتل عام های کربلا،توّابین و ملتهای مسلمان به دست اینها بوده است و همین هایند که برای جزیه گرفتن،اسلام ملت ها را نمی پذیرفتند تا انبانهای آز خویش را بینبارند.

این همه را می خواهد بگوید و به مردم جهان اعلام کند،اما با چه وسیله ای؟وسائل ارتباط جمعی و تبلیغی آن زمان،شعرا و خطبایند.و این  هر دو گروه نیز در خدمت دستگاه خلافتند و یا وابسته به سلاطین وابسته به خلافت.پس او،این مسلمان تازیانه خوردهء شکنجه دیده چه کند؟او که پیش از اسلام،تنها گرفتار جور حکومتهای محلی بود و اینک گرفتار همان حکومتها و قدرت خلافت بغداد.اکنون دوباره ساسانیان و هخامنشیان بازگشته اند.و بساط سلطنت گسترده اند.اما با نام غزنویان و سلجوقیان و مغول.و رژیم خلافت عربی نیز به اینها افزوده شده است و اینهمه،اسلام و قرآن و سنت نام گرفته است.و کسی چون محمود جلاد غازی را چهل و پنج هزار شاعر،شب و روز مدح می کنند و به عنوان شکنندهء بتها و نابودکنندهء گبرها و سومنات و کفر،می ستایند و در ردیف پیغمبرش قرار می دهند.همه چیز برای حکومت و در خدمت قدرت خلافت.و تمام شعائر و مراسم مذهب،در کار پوشاندن جنایات حکومت و توجیه نظام بردگی و استثمار طبقاتی،تقدیس خواجهء بازار و خان روستا و خاقان پایتخت!معرفی جلاد در چهرهء مجاهد!پس،شیعه به کجا رو کند و با که بگوید؟

در عرفات،در آغاز پرشکوه ترین و هیجان انگیزترین مراسم،شیعه از "سنگ" روی برمی تابد و به کربلا رو می کند و از طواف سنگ به طواف عشق می رود.و آنچه را که در حج انجام داده است،در پرتو کربلا،بی رنگ می بیند.و به جای اندیشیدن به مشعر و منی...و مراسم بعد از عرفات،به کربلا و عاشورا می اندیشد و می گوید ما سنگ را رها کرده ایم و به طواف عشق آمده ایم،چرا که اینجا قربانگاه گوسفندی است و آنجا قربانگاه فرزندی.در اینجا اسمعیل،قربانی شد و آنجا اسمعیل تو قربانی شد.اینجا از سنگ است و آنجا از آتش و خون...راستی چرا شیعه با کوچک کردن حج،کربلا را تجلیل می کند؟و در اوج مراسم حج،از کربلا و عاشورا سخن می گوید؟چرا این اتهام را به خود می خرد که:شیعه به سنت های اسلامی اعتقادی ندارد و در پناه اعتقادات فرقه ای خویش،سنت های اسلامی را تحقیر می کند؟چرا شیعه که از حج می آید،از خرید و بازار و ضبط صوت می گوید و در بازگشت از کربلا،سخن از زیارت و احساسی که داشته است؟

ادامه دارد...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۶
یه بنده خدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی